يك چهارم قرن حكمراني
چه كسي پس از پوتين، روسيه را رهبري مي كند

نويسنده: بهاره محبي

 


    
    تقريبا همه اطمينان دارند که ولاديمير پوتين پيروز انتخابات رياست جمهوري ماه مارس است. اما پرسش کليدي اين است که چه اتفاقي در شش سال آينده خواهد افتاد و اينکه آيا نظام اقتدارگرايانه اي که بوريس يلتسين پايه گذاري و پوتين آن را تقويت کرد، به حيات خود ادامه خواهد داد يا خير؟
     در سالي که جريان هاي رسانه اي سرشار از اخبار شوک کننده و خشن بود، شايد يکي از خبرهايي که کمتر از همه تعجب آور بود، ١٤ دسامبر ٢٠١٧ منتشر شد: ولاديمير پوتين بار ديگر در انتخابات رياست جمهوري شرکت مي کند. از ٢٠١٢ که پوتين به کرملين بازگشت، هيچ شکي نبود که او تلاش خواهد کرد تا يک دوره شش ­ساله ديگر کرسي اش را حفظ کند. همچنين هيچ شکي وجود نداشت که کسي جز او پيروز انتخابات ٢٠١٨ نخواهد بود، به ويژه اينکه کانديداهاي ديگر به جز آلکسي ناوالني شانس زيادي ندارند.
     ناوالني فعال مدني، نيز با وجودي که نسبت به پوتين از حمايت عمومي کمتري برخوردار بود، ٢٥ دسامبر به طور رسمي از حضور در انتخابات منع شد. او که به شدت مورد توجه رسانه هاي خارجي قرار گرفته بود، از طرف کميسيون انتخابات به دليل سوابق سوء از جمله متهم شدن به فساد مالي از حضور در انتخابات منع شد. ناوالني به اميد تکرار اعتراض هاي گسترده مردمي در سال ٢٠١٢ که در اعتراض به بازگشت پوتين به قدرت برگزار شده بود، از مردم روسيه خواست ضمن تحريم انتخابات به خيابان ها بيايند. اما واقعيت اين است که حتي اگر اين جريان اعتراضي هم شکل بگيرد، تاثيري بر روند انتخابات نخواهد داشت. پوتين تمام تلاش خود را براي پيروزي حداکثري در انتخابات به کار گرفته و احتمالا تا ٢٠٢٤ در کرملين خواهد ماند. اما اين حضور ماندگار چه معنايي براي روس ها و البته روابط روسيه با غرب خواهد داشت؛ روابطي که به واسطه اتهام دخالت روسيه در انتخابات رياست­ جمهوري آمريکا چندان حسنه نيست. پوتين مانند برژنف، رهبر اتحاد جماهير شوروي، نزديک به ١٨ سال است که رهبري روسيه را در دست دارد. اگر او موفق شود همچنان کرسي خود را حفظ کند، نزديک به يک­ چهارم قرن بر روسيه حکمراني کرده است. اما ماهيت نظام سياسي که پوتين را براي اين مدت طولاني در راس نگه داشته چيست و چه مقدار از اين ماهيت نظام سياسي برگرفته از شخصيت و اولويت هاي پوتين است؟ اغلب مفسران بر اين باورند که يک تفاوت بنيادين وجود دارد ميان روش اداره روسيه در دهه ١٩٩٠ و آنچه در دهه ٢٠٠٠ وجود داشت. گفته مي شود در دهه ٢٠٠٠ به دليل بسته ­شدن فضا و بازگشت حضور سنگين دولت، آزادي ها محدود شد و بازارهاي مالي پويايي و نشاط خود را از دست دادند. در واقع پوتين ترکيب غريبي از پسرفت را در روسيه به اجرا گذاشته: بازگشت به عصر خودکامگي هاي اتحاد جماهير شوروي و هم زمان احياي شيوه هاي استبدادي دوران تزار (استيون لي ماير در ٢٠١٥ در کتاب خود با اشاره به شيوه هاي حکومت­داري پوتين، وي را تزار جديد خوانده است. در حالي که دو سال پيش تر فيونا هيل و کليفورد گادي او را عامل به ­جامانده از ک گ ب در کاخ کرملين خوانده بودند). اما آنچه امروز در روسيه به عنوان «نظام پوتين» شناخته مي شود، نه سازماني نئوشوروي است و نه سازماني برگرفته از نظام امپراتوري تزاري؛ بلکه نظامي است که به طور مشخص پس از عصر اتحاد جماهير شوروي و در اوايل دهه ١٩٩٠ شکل گرفت و پس از سال ٢٠٠٠ توسط شخص پوتين پايه هايش محکم شد و تا امروز پابرجا مانده است.
     اين نظام را بوريس يلتسين پايه گذاري کرد. اما از همان زمان در ساختار سياسي پساشوروي يک نقطه ضعف بزرگ وجود داشت: در حالي که کشور رسما يک ساختار دموکراتيک داشت، هر زمان که اراده راي دهندگان در مقابل اولويت هاي رهبران سياسي قرار مي گرفت، اين دموکراسي بود که در جايگاه دوم مي ايستاد. به عنوان مثال، بخش عمده اي از قوانين کليدي که اقتصاد اتحاد جماهير شوروي را ويران کرد را نه نمايندگان منتخب مردم با بررسي دقيق، که رئيس جمهوري تصويب کرده بود. وقتي هم که طرح «شوک­ درماني» يلتسين با مخالفت هاي جدي روبه رو شد، رئيس جمهور در اکتبر ١٩٩٣ براي مقابله با مخالفت نمايندگان مجلس از تانک هاي ارتش استفاده و سپس قانون اساسي جديدي را امضا کرد که دسامبر همان سال پس از يک همه پرسي نمايشي تصويب شده بود. نتيجه، يک نظام جديد رياست جمهوري بود که نسبت به تمام نهادهاي قانوني و انتخابي بيشترين قدرت اجرائي را داشت. يلتسين نامحبوب در سال ١٩٩٦ در انتخاباتي که (به زعم مخالفان) شائبه تقلب در آن وجود داشت، بار ديگر به پيروزي رسيد. آناتولي چوبايس مشاور يلتسين پس از اين پيروزي گفت: «دموکراسي روسي تغييرناپذير است، مالکيت خصوصي در روسيه تغييرناپذير است، اصلاحات بازار در دولت روسيه تغييرناپذير است». اين فهرست در اظهارات چوبايس نشان دهنده اسباب و لوازم دموکراسي از نگاه دولتمردان آن دوران روسيه است. به اين ترتيب مدت ها پيش از اينکه ولاديمير پوتين در روسيه به قدرت برسد، شکافي عميق ميان خواست هاي دموکراتيک مردم و اولويت هاي کرملين وجود داشت. ديميتري فورمن، کارشناس علوم سياسي روس، معتقد است نظام سياسي که از اوايل دهه ١٩٩٠ در روسيه بنا شده، تقليدي از دموکراسي است. او مي گويد: «نظام سياسي روسيه تمام اسباب و لوازم ظاهري يک دموکراسي را دارد؛ انتخابات دوره اي، پارلماني با حضور احزاب سياسي رقيب، رسانه هايي به ظاهر آزاد... اما از جوهره دموکراسي خبري نيست».
     پوتين اين نظام سياسي را از يلتسين به ارث برد و عمر آن را بيشتر کرد. اصلاحات بازار دهه ١٩٩٠ تغييري نداشته و هرچند برخي از اليگارشي هاي منتخب مانند ميخاييل خودورکوفسکي سلب مالکيت شده اند اما اصل مالکيت خصوصي تغيير چنداني نداشته است، به طوري که روسيه حالا ٩٦ ميلياردر دارد، افرادي که بيشترين ثروت خود را در دوره زمامداري پوتين به دست آورده اند. (فوربس)
     اين نظام گسترده که در دو دهه حضور پوتين در قدرت قوي تر شده، مطمئنا پس از انتخابات رياست جمهوري ٢٠١٨ نيز به حيات خود ادامه خواهد داد اما پرسش کليدي که ذهن بسياري از مفسران را به خود مشغول کرده، اين است که پس از دوره شش ­ساله پيش­رو، پوتين با محدوديت قانون اساسي براي حضور مجدد در انتخابات رياست جمهوري چه خواهد کرد؟ جالب اينجاست پوتين که احتمالا براي نيم ­دهه آينده در کرملين خواهد بود، خود مردم روسيه را تشويق مي کند که به روسيه پس از او بينديشند.
     برخي گمانه زني کرده اند که احتمالا پوتين با پايان دوره رياست جمهوري اش در ٢٠٢٤ قدرت را ترک خواهد کرد. سناريوي ديگري مطرح شده که احتمالا با اصلاح قانون اساسي پس از پوتين از قدرت نهاد رياست جمهوري کاسته شده و برخي از اختيارات رياست جمهوري به پارلمان محول خواهد شد. همچنين اختيارات نخست وزيري هم بيشتر خواهد شد. همچنين گرچه اين امکان وجود دارد که پوتين بار ديگر مانند سال هاي ٢٠٠٨ تا ٢٠١٢ با فاصله ­گرفتن اجباري از کرسي رياست جمهوري، چهارسالي را بر کرسي نخست وزيري بنشيند، اما ناظران احتمال تکرار اين سناريو را بعيد مي دانند. نزديک به يک دهه پيش، زماني که دومين دور رياست جمهوري پوتين به روزهاي پاياني خود نزديک مي شد، گمانه زني هاي مشابهي وجود داشت مبني بر اينکه او ممکن است قانون اساسي را براي رفع اين محدوديت اصلاح کند يا نوعي نظام پارلماني ايجاد کند. پوتين در نهايت هيچ يک را انجام نداد و تنها به مدت چهار سال کرسي خود را در اختيار ديميتري مدودف قرار داد و سپس براي دو دوره شش ­ساله (که نتيجه اصلاح قانون اساسي بود) به جايگاه خود بازگشت.
     آنچه پوتين در ٢٠٢٤ انجام خواهد داد تا حدودي به اين مسئله بستگي دارد که او بازنشستگي خود را چطور ببيند. با نگاهي به گذشته رهبران اتحاد جماهير شوروي و پساشوروي مي شود گفت او با دشواري هاي زيادي روبه رو نخواهد شد. گذشته از خروشچف که پس از کنارگذاشته ­شدن از قدرت سال هاي پاياني عمر خود را به سختي گذراند، افرادي مانند گورباچف با وجودي که به دليل فروپاشي اتحاد جماهير شوروي نفوذ سياسي خود را از دست دادند اما شرايط قابل قبولي دارند. يلتسين هم به واسطه شخص پوتين دوران بازنشستگي خود را در آرامش گذراند. در سال ١٩٩٩ اولين اقدام پوتين به عنوان رئيس جمهور پس از استعفاي غيرمنتظره يلتسين در شب سال نو اين بود که به يلتسين مصونيت قضائي بدهد. اما آيا کسي هست که اين کار را براي پوتين انجام دهد؟ براي پاسخ به اين پرسش ابتدا بايد ديد نظام سياسي امروز روسيه تا چه اندازه به شخص پوتين وابسته است. بخش زيادي از نگراني نخبگان روسيه نسبت به فرداي انتخابات ٢٠٢٤ احتمال فروپاشي ساختار نظامي حاکم بر اين کشور در غياب شخصيت کاريزماتيک است. شايد سياست­مداران زيادي هستند که مي توانند به همان روش پوتين روسيه را اداره کنند؛ از مدودف گرفته تا وياچسلاو ولدين، نزديک ترين متحد پوتين و سرگئي شويگو وزير دفاع فعلي روسيه. اما مسئله اصلي اين است که آيا «نظام پوتين» که در فضاي امروز روسيه با مشکلات زيادي روبه روست، مي تواند به حيات خود ادامه دهد.
     روسيه در اوايل دهه ٢٠٠٠ به لطف افزايش قيمت نفت در بازارهاي جهاني رشد اقتصادي خوبي داشت که باعث شد رکود عميق به ­جامانده از دهه ١٩٩٠ را پشت سر بگذارد. بالارفتن قيمت نفت به پوتين اين فرصت را داد تا بدهي هاي روسيه را بپردازد و حقوق کارمندان، کارگران و بازنشستگان را به­ موقع پرداخت کند. همين مسئله يکي از عوامل محبوبيت پايدار او در افکار عمومي روسيه بوده است. اما حالا چندسالي است که اقتصاد روسيه از روزهاي اوج خود فاصله گرفته است. اقتصاد اين کشور به واسطه بحران جهاني اقتصاد در ٢٠٠٨ 
     به شدت آسيب ديد. اين دشواري ها با کاهش شديد قيمت نفت و تحريم هاي غربي عليه روسيه در ٢٠١٤ بيشتر هم شد. از آن زمان قيمت نفت کمي بالا رفته و برخي بخش هاي اقتصادي روسيه از جمله کشاورزي پيشرفت خوبي داشته اند. ولي در مجموع شرايط همچنان شکننده است.
     اما آنچه در اين ميان شرايط را بدتر کرده، تشديد تنش هاي روسيه با غرب به ويژه ايالات متحده است. امروزه احساسات ضدروسي در آمريکا و حتي اروپا به دليل اتهام دخالت روسيه در انتخابات رياست جمهوري ٢٠١٦ ايالات متحده به نفع دونالد ترامپ بسيار زياد شده است. نگران کننده تر اين است که خصومت با روسيه در محافل سياست ­گذاري آمريکا به مراحل خطرناک و بازگشت ­ناپذير برسد.
     در اين ميان به نظر مي رسد کرملين آشکارا به دنبال راهي براي کنارآمدن با مشکلات اقتصادي و شرايط نامساعد بين المللي است. توسعه روابط سياسي و تجاري با چين شايد يکي از اين راه حل ها باشد که از وابستگي روسيه به صادرات نفت و گاز به اروپا مي کاهد.
     در مجموع با توجه به شرايط موجود بعيد است پوتين در دوره بعدي رياست جمهوري اش وعده يک ترک سريع از قدرت را دهد؛ به ويژه اينکه بسياري از پروژه هاي اقتصادي که نقشي حياتي در اقتصاد روسيه دارند، نيازمند ثبات در فضاي سياسي هستند.
     گرچه براي هرگونه حدس و گماني درباره سرنوشت نظام سياسي روسيه زود است اما مي توان گفت چگونگي وقوع رويدادها در نهايت به دو چيز بستگي دارد: نگرش نخبگان روسيه و قدرت سازماني و چشم انداز جنبش هاي مخالف. درباره مورد اول (ديدگاه نخبگان) بايد گفت از آنجا كه نظام سياسي پوتين همواره به نفع نخبگان عمل كرده، بنابراين كوچك ترين دليلي براي رهاكردن آن ندارند. در اينجا يك تفاوت فاحش ميان روسيه امروز و اتحاد جماهير شوروي وجود دارد. در شرايطي كه نظام سياسي اتحاد جماهير شوروي به روزهاي سقوط خود نزديك مي شد، بسياري از نخبگان آن مي توانستند شوروي را به مقصد كشورهاي تازه تاسيس ترك كرده و با اموال و دارايي خود زير پرچم كشور ديگري تجارت كنند اما اين شرايط امروز وجود ندارد. جنبش هاي اپوزيسيون نيز هنوز ضعف هاي جدي دارند و به لحاظ قدرت سازماني، منابع مالي و نفوذ سياسي قادر به مقابله با پوتين و نظام سياسي او نيستند. از اين منظر هيچ تهديد نظام­ مند سياسي، نظم موجود روسيه را تهديد نمي كند. با اين حال از نظر اجتماعي، چشم اندازها تا اين حد روشن نيست. با وجودي كه كرملين هنوز از محبوبيت نسبي در افكارعمومي روسيه به ويژه كاركنان بخش هاي دولتي برخوردار است، در چند سال اخير جنبش هاي اعتراضي در اقصي نقاط روسيه سر برآورده است كه گرچه كوچك و پراكنده هستند اما از درون همين حركت هاي پراكنده و متنوع است كه جايگزيني براي نظام سياسي پوتين مي تواند شكل بگيرد و در آن صورت است كه مي توان راهي متفاوت براي سازماندهي سياست، اقتصاد و جامعه روسيه تصور كرد. به نظر مي رسد چهارمين دور رياست­ جمهوري پوتين عصر ايستايي براي نظام حاكم باشد براي مخالفان، اما شايد فرصتي باشد براي آغاز يك حركت.