انقلاب های رنگی

انقلاب رنگي يا انقلاب مخملي يا انقلاب گلي نوعي دگرگوني بدون خونريزي است كه آن را براي اولين بار «واسلاوهاول» رئيس جمهور سابق چك كه در آن زمان رهبر مخالفان اين كشور بود، بر سر زبان ها انداخت. انقلاب هاي رنگي به يك رشته از تحركات مرتبط با هم اطلاق مي شود كه در جوامع پسا كمونيستي در اروپاي شرقي، مركزي و آسياي مركزي توسعه يافت و احتمالاً در حال نفوذ به ديگر مناطق از جمله خاور ميانه است. برخي ناظرين از آن به عنوان موجي انقلابي ياد مي كنند. «انقلاب رنگي به تغيير و تحولاتي اطلاق مي شود كه تاكنون در كشورهاي باقيمانده از بلوك سابق شرق اتفاق افتاده و هيأت حاكمه اين كشورها جاي خود را به حكومت هاي يكسره طرفدار غرب داده اند. اين تحولات با وقوع «انقلاب مخملي» در دوره ۶ هفته اي ۱۷ نوامبر تا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ در چكسلواكي آن زمان آغاز مي شود و با وقوع تحولات مشابهي به شكل زنجيره اي در صربستان (دو مرحله ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰)، گرجستان (۲۰۰۳)، اوكراين(۲۰۰۴) و قرقيزستان(۲۰۰۵) ادامه مي يابد.

پس از پايان جنگ سرد و فروپاشي بلوك شرق، كشورهاي بلوك مذكور با خروج از سيطره كمونيست اين بار به دام اقتدارگرايي گرفتار شدند، چنين كشورهايي اولين هدف انقلاب هاي رنگي واقع شدند، هدف اصلي اين انقلاب ها حذف كامل دو مانع بزرگ هژموني آمريكا بر جهان يعني چين و روسيه است، اين تلاش ها در غالب يك جنگ سرد غيرايدئولوژيك همچنان در جريان است و هنوز نتيجه نهايي خود را آشكار نساخته است.

تمامي دگرگوني هاي سياسي كه از آنها با نام انقلاب هاي رنگين ياد مي شود، واجد ويژگي هاي پيوسته و همگون در علل و شكل تحولات مي باشند، كه ذيلاً به آنها اشاره مي شود:

1. تمامي آن ها (به جز قرقيزستان) بدون استفاده از ابزارهاي خشونت آميز و طي راهپيمايي خياباني پيروز شدند.

2. تمامي اين تحركات با شعارهايي مبتني بر دموكراسي خواهي و ليبراليسم انجام گرفتند.

3. نقش دانشجويان و نهادهاي غيردولتي(NGOs)در بروز آنها پررنگ بود.

4. دليل اصلي وقوع انقلاب وجود خصوصياتي چون اقتدارگرايي، فقدان چرخش نخبگان، ناكارآمدي در حل مشكلات عمومي و عدم مقبوليت عمومي حكومت وقت بود و جرقه انقلاب به دنبال بروز خطايي از سوي حكومت، نظير تقلب در انتخابات روشن شده بود.

5. تحركات انقلابي به طور مستقيم يا غير مستقيم مورد حمايت آمريكا و اروپاي غربي بود.

انقلاب هاي رنگي مهمي كه در اين راستا اتفاق افتادند عبارتند از:

 انقلاب پنجم اكتبر، در ۵ اكتبر ۲۰۰۰ (ميلادي) اسلودان ميلوسوويچ، رئيس جمهور وقت صربستان، در ميان تظاهرات و اعتراضات صدها هزار نفر در بلگراد مجبور به استعفا شد.

 انقلاب گل رز : پس از تقلب گسترده در انتخابات پارلماني گرجستان در سال ۲۰۰۳ (ميلادي)، اعتراضات عمده مخالفين ادوارد شواردنادزه به رهبري ميخاييل ساكاشويلي آغاز شد و در ۲۳ نوامبر همان سال منجر به كناره گيري شواردنادزه از قدرت و آغاز حكومت ساكاشويلي (با لقب دن كيشوت گرجستان) شد.

 انقلاب نارنجي : مسموم شدن ويكتور يوشچنكو در جريان مبارزات انتخاباتي چهارمين دوره انتخابات رياست جمهوري اوكراين در سال ۲۰۰۴ (ميلادي) و احتمال دست داشتن ويكتور يانوكوويچ رقيب سرسخت يوشچنكو در اين قضيه آتش انقلاب نارنجي اوكراين را برافروخت. پس از ۶ روز تظاهرات حاميان يوشچنكو پارلمان اين كشور نتيجه انتخابات را (كه يانوكوويچ نامزد مورد حمايت روسيه را برنده اعلام مي كرد) مخدوش و ملغي اعلام كرد و با برگزاري مجدد انتخابات ويكتور يوشچنكو با كسب ۵۲ درصد آرا قدرت را در دست گرفت.

 انقلاب گل لاله ، انتخابات پارلماني ۲۷ فوريه ۲۰۰۵ (ميلادي) در قرقيزستان پس از تعطيلي برخي روزنامه ها و ايستگاه هاي راديويي مخالفين انجام گرفت كه در جريان آن حاميان عسگر آقايف به پيروزي چشمگير و قاطعي دست يافتند. در پايان دور دوم رأي گيري در ۱۳ مارس سازمان امنيت و همكاري اروپا روند انتخابات را با نقايص فراوان توصيف كرد؛ در حالي كه سازمان دولت هاي مشترك المنافع (نزديك به روسيه) رأي گيري را آزادانه خواند.

اولين اعتراضات به روند برگزاري انتخابات از شهرهاي جنوبي كشور آغاز شد، ۲۱ مارس ۲۰۰۵ آقايف تحت فشار افكار عمومي دستور بررسي تخلفات احتمالي را صادر كرد و در روز ۲۴ مارس در جريان اولين تظاهرات بزرگ مردمي در بيشكك (پايتخت)، دولت با حمله مردم به ساختمان اصلي اش سرنگون شد و آقايف به همراه خانواده اش به وسيله يك بالگرد به قزاقستان و سپس به روسيه گريختند و «انقلاب گل لاله» كه به واسطه وقوعش در فصل بهار اين عنوان را بر خود داشت به پيروزي رسيد.

بنيادهايي كه براي تحقق چنين انقلاب هايي فعاليت دارند عبارتند از: بنياد سوروس، بنياد جامعه باز، بنياد ملي دموكراسي، بنياد كارنگي و بنياد ويلسون. افراد و شخصيت هايي كه با اين گونه انقلاب ها مرتبط بوده اند نيز عبارتند از:

جرج سوروس، اندرو كارنگي، اسلوبدان ميلوسوويچ، ويكتور يوشچنكو، ويكتور يانوكوويچ، ادوارد شواردنادزه، ميخاييل ساكاشويلي، عسگر آقايف، قورمان بيك باقيف.


تحركات براي انقلاب مخملي در ايران
تحركات براي تحقق انقلاب رنگي در كشورهاي ديگر به ويژه كشورهاي خاورميانه وجود دارد. يكي از كشورهاي هدف انقلاب رنگي، كشور لبنان است كه زمينه سازي براي انقلاب رنگي در لبنان همزمان با فشار بر سوريه براي خروج از اين كشور بوده است. اين انقلاب با عنوان «انقلاب سرو» ناميده شده است. يكي ديگر از كشورهاي هدف، ايران است. براي نخستين بار تهديد به انقلاب مخملي در ايران از سوي يك جناح سياسي و در آستانه انتخابات مجلس ششم مطرح شد. اقداماتي چون تحصن و استعفاي دسته جمعي برخي نمايندگان و مديران كه با واكنش سريع رئيس مجلس وقت و رئيس جمهور سابق مواجه شد در همين راستا صورت پذيرفت. اما بي اعتنايي بدنه اجتماعي و ناآگاهي جناح افراطي از ظرفيت اجتماعي خود موجب شد اعتنايي از سوي جامعه به اين اقدامات رخ ندهد. اجرايي كردن اين پروژه براي انتخابات رياست جمهوري نهم نيز در دستور كار قرار گرفت، اما شكاف عظيم جناح فوق با بدنه اجتماعي موجب ناكامي دوباره اين پروژه شد.

آخرين تحركات براي انقلاب رنگي در ايران، توسط بنياد سوروس با واسطه افرادي چون هاله اسفندياري، كيان تاجبخش و رامين جهانبگلو انجام شد. بنياد سوروس ، با نام اصلي بنياد جامعه باز متعلق به يك يهودي ميلياردر به نام "جرج سوروس" مي باشد. وي يك يهودي مجاري تبار آمريكايي است كه سال هاي متمادي با تشكيل يك شركت سرمايه گذاري و يك سازمان مطالعاتي حقوق بشر، به انجام اموري چندمنظوره مبادرت كرده است. هدف اين مؤسسه، آن طور كه خود عنوان مي كند ايجاد و حفظ ساختارها و نهادهاي جامعه باز است. خود مؤسسه و رسانه هاي غربي، فعاليت بنياد مذكور را از كمك انسان دوستانه گرفته تا بهداشت عمومي و رعايت حقوق بشر و اصلاحات اقتصادي عنوان مي كنند، ولي عده اي به خاطر دست داشتن اين مؤسسه در انقلاب هاي رنگي، هدف اين مؤسسه را براندازي نرم و خاموش كشورهاي مختلف مي دانند. سوروس در بيش از ۳۰ كشور جهان از جمله جمهوري هاي آذربايجان، ارمنستان، ازبكستان، اوكراين، تاجيكستان، روسيه، گرجستان، قرقيزستان، قزاقستان و مولداوي داراي نمايندگي هاي فعال است. بنياد سوروس با فعال كردن مراكز مطالعاتي در كشورهاي مختلف و سپس با ارزيابي مخالفان دولت مركزي و حمايت از مطبوعات مخالف دولت، زمينه را براي انقلابي آرام و به شكست كشاندن دولت و يا حكومت فراهم مي نموده است. عمده ترين فعاليت اين بنياد در حوزه كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز است.
بنياد سوروس از مؤسسات و مراكزي كه به دنبال ايجاد «نافرماني مدني» در جمهوري اسلامي ايران هستند، حمايت مي كند. مهم ترين مورد آن، حمايت و پشتيباني بنياد سوروس از مركز آمريكايي "ويلسون" است كه «هاله اسفندياري» از مديران بخش خاورميانه اي آن مي باشد. طبق اعتراف اسفندياري، بنياد سوروس با حمايت از برنامه خاورميانه اي مركز ويلسون، به دنبال ايجاد يك شبكه ارتباط غير رسمي در ايران در جهت عملي نمودن اهداف براندازي نرم بوده است.

كيان تاجبخش مدير و نماينده بنياد آمريكايي سوروس در ايران اجرايي كردن اهداف بنياد سوروس را از طريق راه اندازي كارگاه هاي مطالعاتي با حضور دانشجويان و جوانان و تدريس اصول و مباني شبكه سازي اجتماعي به مثابه اصلي ترين مبناي براندازي نرم حكومت ها دنبال نموده است. وي از سال 1383 با حضور در كلاس هاي "جامعه شناسي شهري" پيرامون كيفيت "شبكه سازي اجتماعي" در مقام يك "سرمايه اجتماعي" سخنراني كرده است. "كيان تاجبخش" با چاپ كتاب "سرمايه اجتماعي اعتماد، دموكراسي و توسعه" در مهرماه 1385 كه يك نظريه اجتماعي و استراتژيك و الگويي ساختاري را براي سرمايه هاي پنهان براندازي نرم صورتبندي مي كند، نسخه ايراني انديشه هاي براندازانه فرانسيس فوكوياما را در اين حوزه به ادبيات شبه روشنفكري ايران وارد كرده است. همگام با طرح "شبكه سازي" و "نهادسازي" اجتماعي بنياد جرج سوروس يهودي در ايران، "كيان تاجبخش" حضوري پررمز و راز در حلقه هاي فرهنگي و هنري نيز دارد. از اظهارنظرهاي عجولانه و تند مقامات كاخ سفيد و رسانه هاي متعلق به آنها به نظر مي رسد كه اين روزها، زمان تعيين كننده اي براي جريان حامي براندازي نرم جمهوري اسلامي ايران بوده است. خشم مقامات آمريكايي از دستگيري حلقه هاي زنجيره بنياد سوروس در ايران نشان مي دهد كه دولت جمهوري اسلامي ايران، نقطه اميد ايالات متحده را كه موفقيت تمام سياست هايش (از قبيل ايجاد فشار رواني بر مردم و القاي ناكارآمدي دولت، خالي كردن صحنه از حضور مردم در بحث هسته اي، بزرگنمايي مشكلات معيشتي مردم و تحقير نمودن دستاوردهاي اقتصادي، جنجال آفريني هاي صنفي در دانشجويان، معلمان، كارگران و زنان و القاي وجود مشكلات دهشتناك حقوق بشري) معطوف به آن شده بود، كور كرده است؛ چرا كه هركدام از اين موارد نياز به وجود شبكه سازي هاي اجتماعي و حمايت هاي كلان مالي از آنها داشته است.

آسیب شناسی علوم سیاسی در ایران

کانال دانشجویان علوم سیاسی یاسوج

✅تنها کانال جهت بررسی و نقد علمی رشته علوم سیاسی در ایران

 

@sourcepolicy

 

💠کانال «دانشجویان علوم سیاسی-یاسوج» در روند اشتراک مطالب خود به بررسی تخصصی و نقد دیدگاه ها و مشکلات پیش روی رشته علوم سیاسی در ایران می پردازد و سعی بر این است که اساتید و دانشجویان علوم سیاسی نگاهی جامع به مسائل و فراز و فرودهای این رشته در کشور داشته باشند؛همچنین در خلال بیان دیدگاه ها، رویکردی تطبیقی رشته علوم سیاسی در ایران  با کشورهای اروپایی و آمریکا بررسی خواهد شد.

 

🚩موضوعات کلی پیش رو عبارتند از:

@sourcepolicy

 

۱-آسیب شناسی علوم سیاسی در ایران

۲-آینده پژوهی در علوم سیاسی

۳-بحران های علم سیاست در ایران

۴-بومی سازی علوم سیاسی

۴-جایگاه علوم سیاسی در ایران

۵-چشم انداز های رشته علوم سیاسی

۶-کاستی های دروس رشته علوم سیاسی

۷-بررسی ماهیت رشته علوم سیاسی

۸-جایگاه علوم سیاسی در سپاه

۹-رویکرد تطبیقی رشته علوم سیاسی با کشورهای آمریکا، کانادا و چین

۱۰-نقد و بررسی کتاب «بنیادهای علم سیاست»دکتر عالم

۱۱-بازار کار و اشتغال علوم سیاسی در ایران

۱۲-بررسی و نقد تاریخ تحولات ایران و درس های اندیشه علوم سیاسی

 ۱۳-پیش درآمدی بر اسلامی سازی علوم سیاسی

۱۴-علوم سیاسی به مثابه پروژه ای میان رشته ای

۱۵-فرهنگی تخصصی علوم سیاسی در ایران

۱۶-ویژگی و گرایشات علوم سیاسی

 

و..

 

🔻موضوعات با استناد به کتب و اسناد کتابخانه و اینترنتی از قبیل مقاله ها،مصاحبه،مجلات علمی پژوهشی،یادداشت شخصی اساتید بررسی و نقد می شود.

 

🎓هدف ما:آشنایی همه جانبه و علمی دانشجویان علوم سیاسے به رشته تحصیلے خود

 

🚩این کانال را به دانشجویان و اساتید علوم سیاسے معرفی کنید:

👇👇👇👇👇👇👇

@sourcepolicy

 

فلاسفه تأثیر گذار ّبر علم سیاست

 

برای معرفی آرا و اندیشمندان علم سیاست فهرست بسیار طویل تری مورد نیاز است اما فهرستی که در زیر می‌بینید، فهرستی از مهم‌ترین نظریه پردازان و صاحب نظران این علم است، در این فهرست سعی شده است که عمده توجه بر آن دسته از متفکرانی باشد که بیش از سایرین بر فلسفه سیاست تمرکز داشته‌اند و کما بیش صاحب و راه‌انداز یک مکتب فکری به شمار می‌آیند.

  • ارسطو: وی نویسنده کتاب سیاست است و در این کتاب سعی کرده نظام اخلاقی مطلوب خویش برای سیاست را تبیین کند. این اندیشمند به خاطر نظریه‌اش دربارهٔ انسان‌ها که حیواناتی اجتماعی هستند، قابل توجه است و این که شهرها برای این به وجود آمده‌اند که شرایط زندگی مناسب و خوب را برای این دسته از حیوانات فراهم کنند. نظریه سیاسی وی بر پایه اخلاقیات و نظام ایده‌آل گرایی تدوین شده‌اند.
  • توماس آکویناس: وی متفکری بود که سعی در هماهنگ کردن الاهیات مسیحی با عمل گرایی ارسطوییان داشت. آکویناس معتقد بود که هدیه خدا به انسان منطق برتر است، و این منطق باید پایه‌گذار قوانین انسانی و عقلانی باشد که نشات گرفته از قوانین الاهی خواهند بود، اگر قوانین به این شکل تدوین شوند پایه‌گذار یک دولت به حق و خوب خواهند بود.
  • میخائیل باکونین: بعد از پیر جوزف پرودهون، باکونین تبدیل به مهم‌ترین اندیشمند آنارشیسم شد. گونه آنارشیسم منحصربه‌فرد وی آنارشیسم اشتراکی خوانده می‌شود.
  • جرمی بنتام: وی اولین متفکری بود که که عدالت اجتماعی را با در نظر داشتن بیشینه کردن منفعت افراد، تحلیل کرد؛ و می‌توان گفت وی پایه‌گذار مکتب فکری، اخلاقی، اجتماعی فایده گرایی بود.
  • آیزایا برلین: وی توسعه دهنده تمایز میان آزادی مثبت و آزادی منفی بود.
  • ادموند بروک: عضو ایرلندی پارلمان بریتانیا که به خاطر توسعه اندیشه‌های محافظه کارانه معروف است. مشهورترین کتاب وی که در آن از انقلاب فرانسه حرف می‌زند، بازتاب‌های انقلاب فرانسه است. بروک یکی از بزرگ‌ترین حامیان انقلاب آمریکا بود.
  • کنفوسیوس: اولین متفکری که اخلاقیات را به نظم سیاسی مرتبط کرد.
  • ویلیام ای کانلی: وی به معرفی فلسفه پست مدرن در زمینه نظریه‌های سیاست کمک شایانی کرد، و مروج نظریه‌های پلورالیسم (کثرت گرایی) و دموکراسی مجادله‌ای بود.
  • جان دیوئی: یکی از بنیان گذاران عمل گرایی بود و دست به تحلیل اساسی نقش آموزش در برقراری یک حکومت دموکراتیک زد.
  • هان فیزی: شخصیت اصلی مکتب قانون گراییچین، حامی دولتی که قوانین را اجرا کرده و روش‌های دقیقی برای اداره کشور دارد.
  • میشل فوکو: نقاد مفهوم مدرن قدرت بر پایه مجموعه‌های زندان و دیگر نهادهای مجازات؛ که انتقادهای وی بعد ترها بعد وسیع تری یافت و ثابت کرد که انقلاب‌ها بر پایه خواست یک طبقه مشخص انجام نمی‌پذیرند.
  • آنتونیو گرامشی: متفکری که باعث شد مفهوم هژمونی معنایی تازه یابد. وی بحث می‌کرد که حکومت و طبقه حاکم از فرهنگ و ایدئولوژی استفاده می‌کنند تا رضایت طبقاتی که بر آن‌ها حکومت می‌کنند را به دست آورند.
  • توماس هیل گیرین: یک متفکر مدرن لیبرال و از اولین مدافعان آزادی مثبت.
  • یورگن هابرماس: یک جامعه‌شناس معاصر و مروج دموکراسی. وی از پیشگامان ابداع مفاهیمی چون، فضای عمومی، اقدامات ارتباطی، و دموکراسی مستقیم بود. کارهای ابتدایی وی به شدت بر مکتب فرانکفورت تأثیر گذاشته‌اند.
  • فردریش هایک: وی بحث می‌کرد که برنامه‌ریزی مرکزی ناکارآمد است به این خاطر که اعضای مرکزی حکومت درک کافی از شرایط گوناگون منطقه‌ای ندارند و نمی‌توانند برنامه مناسبی برای کار و بازار بریزند. هایک می‌گوید برنامه‌ریزی مرکزی اقتصادی گونه‌ای از سوسیالیسم است و منجر به پدیدآیی حکومتی می‌شود که قدرتی خطرناک خواهد داشت. وی از سرمایه داری بازار آزاد حمایت می‌کند که در آن نقش دولت برقراری حکومت قانون است تا اجازه دهد نظم خود به خودی پدید آید.
  • هگل: تأکید بر تکرار تاریخ داشت و می‌گفت تاریخ یک سیر منطقی را طی می‌کند. این ایده بر متفکران بعد وی همچون مارکس، کیرکگارد، نیچه و اوکشات تأثیر بسیاری گذاشت.
  • توماس هابز: وی بیش از همه چیز بر این موضوع متمرکز بود که قرارداد اجتماعی که توجیه کننده اقدامات حاکمان است، می‌تواند داخل در مفهوم حاکمیت تعبیر شود.
  • دیوید هیوم: وی از منتقدین قرارداد اجتماعیجان لاک و سایرین بود که معتقد بودند زندگی انسان بر پایه یک قرارداد واقعی است. هیوم یک واقع گرا بود. وی هم چنین معرف مفهوم فایده بود که بعد ترها توسط جرمی بنتام مورد تفسیر و تفصیل قرار گرفت.
  • توماس جفرسون: یک سیاستمدار و یک متفکر علم سیاست در دوره روشنگری آمریکا بود که فلسفه توماس پین را با تکیه بر جمهوری خواهی در ایالات متحده گسترش داد. وی بیش از همه به خاطر اعلامیه استقلال ایالات متحده معروف است.
  • ایمانوئل کانت: وی می‌گفت که مشارکت در جامعه مدنی نه آن چنان‌که هابز می‌گفت به خاطر برآوردن منافع شخصی، بلکه به خاطر یک وظیفه اخلاقی است. وی اولین متفکر مدرن است که تمام و کمال به تحلیل ساختار و معنای تعهد و وظیفه دست زد. وی معتقد بود که نهادهای بین‌المللی برای برقراری صلح جهانی مورد نیاز هستند.
  • پیتر کروپوتکین: یکی از متفکرین کلاسیک آنارشیست و مشهورترین نظریه‌پرداز آنارکوکمونیسم.
  • جان لاک: مانند هابز وی به تشریح نظریه قرارداد اجتماعی بر پایه حقوق بنیادین شهروندان و قانون طبیعت دست زد. وی در اینجا با هابز تفاوت می‌یابد که معتقد است ارزش‌های اخلاقی در جامعه ماهیتی مستقل از قوای دولتی دارند و می‌گوید نقش و وظیفه دولت محدود به پاسداری از مالکیت خصوصی است. ایده‌های وی به شدت بر قانون اساسیایالات متحده تأثیر گذار بوده‌اند.
  • نیکولو ماکیاولی: وی اولین تحلیلگر نظام مند این بود که یک، چگونه رضایت مندی مردم نقش عمده‌ای در تشکیل یک دولت مطلوب خواهد داشت تا این که آن دولت بخواهد از راه طبیعی یا الهی به منصه ظهور برسد؛ دو، پیشگام در تعریف مفهوم ایدئولوژی در تعیین شناسایی ساختار دستورها و قوانین.
  • جیمز مدیسون: سیاستمدار آمریکایی و یکی از همراهان جفرسون که به عنوان پدر قانون اساسی آمریکا و پدر اعلامیه حقوق ایالات متحده شناخته می‌شود. به عنوان یک نظریه‌پرداز سیاست وی به تفکیک قوا معتقد بود و پیشنهاد دهنده راه کارهایی برای جلوگیری از بروز استبداد اکثریت و حفظ آزادی‌های فردی بود.
  • هربرت مارکوزه: وی پدر چپ جدید نامیده می‌شود. یکی از اصلی‌ترین متفکرین مکتب فرانکفورت که به خاطر تلاش‌هایش در زمینه نشر آرای فروید و مارکس مشهور است. وی معتقد بود که نظارت اجتماعی نه تنها از طریق کنترل مستقیم قابل تحقق است بلکه می‌توان آن را از طریق دست کاری امیال مردم نیز انجام داد. کتاب وی، اروس و تمدن به شدت بر متفکرین دهه ۱۹۶۰ و جنبش‌های اجتماعی آن دوره تأثیر گذار بود.
  • کارل مارکس: وی به طور عمده نگاهی تاریخی را به جامعه، فرهنگ و اقتصاد بشری افزود. مارکس مبدع مفهومی از ایدئولوژی بود که (درست یا غلط) مقرر می‌داشت که اقدامات اجتماعی باید مورد نظارت و شکل دهی قرار بگیرند. وی دست به تحلیل ساختار طبقات اجتماع به عنوان ساز وکاری برای حکومت داری و مداخله‌های اجتماعی زد. ایدئولوژی که تحت تأثیر وی ایجاد شد، کمونیسم نام گرفت.
  • منسیوس: یکی از مهم‌ترین متفکرین مکتب کنفوسیوسی، وی اولین متفکری است که بحثی عمیق را پیرامون فرمان برداری حاکمان از قوانین خویش ساخته، شکل می‌دهد.
  • جان استوارت میل: یک فایده گرا و شخصی که این نظام با نام او شناخته می‌شود. وی بسیار فراتر از بنتام گام برداشت و در مخالفت با لیبرالیسم کلاسیک، کوشید تا هر چه بیشتر فایده گرایی را در لیبرالیسم مدرن جای دهد و آزادی فردی را در چهارچوب فایده گرایی تعریف و تبیین کرد.
  • بارون د مونتسکیو: وی دست به تحلیل تعادل قوا در حکومت‌ها دست زد تا راهکاری باشد برای حفظ حقوق شهروندان.
  • موزی: از بنیان گذاران اصلی مکتب موهیسم که طرفدار و حامی عاقبت گرایی بودند.
  • رابرت نوزیک: وی حامی لیبرتارینیسم و از منتقدین جان راولز بود و با تمام گفته‌های پیش از خود در محدود سازی مالکیت شهروندان مخالفت می‌کرد.
  • توماس پین: نویسنده دوران روشنگری که از لیبرال دموکراسی، انقلاب آمریکا، انقلاب فرانسه و حقوق مردم حمایت می‌کرد.
  • افلاطون: به همراه استاد خویش، سقراط و شاگرد خویش، ارسطو به پایه ریزی فلسفه و دانش غربی کمک شایانی کرد.
  • پیر جوزف پرودهون: معمولن به عنوان پدر آنارشیسم مدرن شناخته می‌شود.
  • آین رند: خالق فلسفه عینی گرایی
  • جان راولز: دانشگاه‌های انگلیسی آمریکایی تا مدت‌ها به شدت تحت تأثیر کتاب وی؛ نظریه عدالت بودند که در سال ۱۹۷۱ منتظر شد و از گونه‌ای متفاوت از نظریه قرارداد اجتماعی استفاده می‌کرد تا سوال‌های بنیادین دربارهٔ عدالت را پاسخ داده و فایده گرایی را نقد کند.
  • ژان ژاک روسو: وی قرارداد اجتماعی را به عنوان گونه‌ای از ابراز خواست عمومی مردم تحلیل می‌کرد و تمام قامت طرفدار دموکراسی مطلق بود که مردم در مقیاسی بزرگ قادر به حکومت بر خود بودند.
  • کارل اشمیت: نظریه‌پرداز آلمانی علم سیاست که با نازی‌ها پیوند محکمی دارد. وی کسی بود که مفهوم تمایز میان دوست و دشمن در کشورها را مطرح کرد. گرچه تأثیر گذارترین کتاب وی در دهه ۱۹۲۰ نگاشته شده است ولی وی به طور مداوم تا زمان مرگش در ۱۹۸۵ به نوشتن ادامه داد. وی به شدت بر متفکرین قرن بیستم، چه متفکرین مکتب فرانکفورت و چه خارج از آن تأثیر گذاشته است، متفکرانی نظیر ژاک دریدا، هانا آرنت و جورجیو آگامبن.
  • آدام اسمیت: معمولن گفته می‌شود که وی پدر علم اقتصاد مدرن است؛ وی بروز منافع اقتصادی را از فعالیت‌های خود عناصر بازار توضیح می‌دهد و از آن با عنوان دست نامرئی یاد می‌کند. اسمیت هم چنین به مسئله تأثیر صنعتی شدن بر کار کارگران می‌پردازد و در این زمینه هم چهارچوب‌هایی اخلاقی ارائه می‌کند.
  • سقراط: وی به خاطر خطابه‌هایش در میان آتنیان به عنوان پدر فلسفه سیاست غرب در نظر گرفته می‌شود؛ از آن جا که سقراط هیچ وقت چیزی بر روی کاغذ نیاورد، بیشتر چیزی که از وی و روش‌هایش می‌دانیم از طریق مشهورترین شاگردش افلاطون به ما رسیده است.
  • باروخ اسپینوزا: وی اولین تحلیل‌ها را بر مفهوم خودخواهی منطقی ارائه کرد و در آن می‌گفت منافع منطقی فرد با منطق محض در تطابق هستند. در نظر اسپینوزا در جامعه‌ای که منطق راهنمای تمام افراد آن است، قدرت سیاسی چیزی زائد به نظر می‌رسد.
  • ماکس استیرنر: یکی از مهم‌ترین اندیشمندان آنارشیسم و نماینده اصلی جریانی از آنارشیسم که در جریان است و به عنوان آنارشیسم فردگرایانه از آن یاد می‌شود.
  • لئو اشتراوس: وی به شدت مدرنیته را پس می‌زد، بیشتر به این خاطر که وی باور داشت فلسفه سیاسی مدرن تمام تمرکز خود را بر منطق گذاشته در حالی که جای اخلاقیات و ارزش‌ها در این میان خالی است. وی می‌گفت به جای فلسفه سیاسی مدرن ما باید به دنبال اندیشمندان پیشا مدرن برویم تا بتوانیم جواب مسائل روز را از آن‌ها در یابیم. فلسفه وی بر شکل گیری نو محافظه کاری تأثیر عمده‌ای داشت و بسیاری از دانشجویان وی بعد ترها اعضای کابینه رئیس جمهور بوش شدند.
  • هنری دیوید تورئو: یک متفکر آمریکایی تأثیر گذار که بر روی مسائل مهمی هم چون، صلح، آنارشیسم، حفاظت از محیط زیست و نافرمانی مدنی کار کرده است و بعد تر بر روی بسیاری از فعالان سیاسی مهم تأثیر گذار بوده است، فعالانی نظیر؛ مارتین لوتر کینگ، مهاتما گاندی و لئو تولستوی.
  • ولتر: یک نویسنده، شاعر و فیلسوف فرانسوی دوره روشنگری که به خاطر حمایت‌هایش از آزادی‌های مدنی شامل آزادی مذهبی و آزادی تجارت، مشهور است.
  • برنارد ویلیامز: یک فیلسوف اخلاقی بریتانیایی که به طور مداوم انتشاراتی در زمینه فلسفه سیاست داشته است. وی به همراه همکارهای خویش آثاری ارزشمند در زمینه واقع گرایی سیاسی دارد.
  • فردریک هایک:فیلسوف و اقصاددان اتریشی، از مدافعان لیبرالیسم کلاسیک و از منتقدان جان راولز است.