ترجمه مقاله« اقتصادی،سیاسی،مسائل استراتژیک در روابط ایران و ترکیه:2002-2015»

  Image result for ‫ترجمه مقالات سیج‬‎
Economic , Political ,
and Strategic Issues
in Iran - Turkey Relations ,
2002 - 2015
Mansoureh Ebrahimi1
 
Kamaruzaman Yusoff2
 
Mir Mohamadali Seyed Jalili3
 
  Abstract This article assesses the effects in terms of economic, political, and cross-border relations between Iran and Turkey after the Adalet ve Kalkınma Partisi (AKP) came to power and examines how and to what extend Turkey intervened in several regional equations while balancing its Western advantages for its national benefit with a clear view toward achieving specific goals. Iran also reaped several positive outcomes even as regional tensions increased. The findings highlight that to manage Western strategic goals in its new international niche, Turkey optimized every potential opportunity for global bargaining to its benefit. Turkey’s relations with Iran were carefully balanced by its Western designs through the calculated applications of choices in various fields of Iran’s foreign policy. این مقاله تاثیرات اقتصادی ، سیاسی ، و روابط متقابل بین ایران و ترکیه پس از حزب عدالت و توسعه که به قدرت رسید را  بررسی می کند که چگونه و چرا ترکیه در چند معادله منطقه‌ای دخالت کرد در حالی که مزایای غربی را برای منافع ملی خود با دیدگاه روشن نسبت به دستیابی به اهداف خاص حفظ می‌کند . ایران نیز حتی با افزایش تنش‌های منطقه‌ای چندین بار نیز به نتایج مثبت خود دست یافته‌است . این یافته‌ها نشان می‌دهند که برای مدیریت اهداف استراتژیک غربی در جایگاه بین‌المللی جدید خود، ترکیه هر فرصت بالقوه برای مذاکره جهانی به نفع خود را بهینه کرده‌است . روابط ترکیه با ایران به دقت توسط طرح‌های غربی خود، از طریق کاربردهای حساب‌شده در زمینه‌های مختلف سیاست خارجی ایران ، متعادل شد .   Introduction Due to geographic proximity and geopolitical positions, Turkey and Iran have a broad range of political, cultural, and economic ties that include conflicts. Iran is Turkey’s Eastern Passage to the East and Turkey is Iran’s bridge to the West. Over the last decade, their relations changed after the Adalet ve Kalkınma Partisi (AKP; Justice and Development Party) came to power in 2002 and Iran reaped several positive outcomes even as regional tensions increased.Political parties play an important role in national stability and progress. Developing countries seek to establish political participation in an effort to solve various crises via political unity and national coherence toward governmental stability. Indeed, the most effective political parties thwart any internal military intervention, as underscored by the Justice and Development Party’s foreign policy while Iran and Turkey maximized respective regional roles that integrated mutual benefits. Economic, energy, and trade advances require unswerving political security, which, on a retrospective review of the past 30 years, has served to garnish numerous remunerations for both nations. Their relations over the last decade have progressed even further as discussed below مقدمهبه دلیل نزدیکی جغرافیایی و مواضع ژئوپلتیک ، ترکیه و ایران محدوده وسیعی از روابط سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی دارند که شامل درگیری‌ها می‌شوند . ایران گذر شرقی ترکیه به شرق است و ترکیه پل ایران در غرب است . طی دهه گذشته ، روابط آن‌ها پس از (حزب عدالت و توسعه ) به قدرت رسید و ایران چندین بار به نتایج مثبت دست یافت ، حتی با وجود تنش‌های منطقه‌ای که در آن دو حزب نقش مهمی در ثبات و پیشرفت ملی ایفا می‌کنند . کشورهای در حال توسعه به دنبال ایجاد مشارکت سیاسی در تلاش برای حل بحران‌های مختلف از طریق وحدت سیاسی و انسجام ملی به سوی ثبات دولتی هستند . در واقع ، موثرترین احزاب سیاسی ، هر گونه مداخله نظامی داخلی را خنثی می‌کنند ، همانطور که در سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه تاکید شده ، در حالی که ایران و ترکیه نقش‌های منطقه‌ای خود را به حداکثر رساندند که منافع متقابل را یکپارچه می‌کنند . پیشرفت‌های اقتصادی ، انرژی و بازرگانی نیاز به امنیت سیاسی بی وقفه دارند ، که در یک بررسی گذشته‌نگر در ۳۰ سال گذشته ، to متعددی برای هر دو کشور داشته‌است . روابط آن‌ها در طول یک دهه گذشته ، همانطور که در پایین گفته شد ، پیشرفت کرده‌است .   AKP and Changes in Turkish Foreign Policy Political movements attending conflicting Islamist versus secularist ideas gave birth to the AKP as historical and religious forces shaped the parliamentary elec-tions held in November 2002. This moderate movement took power and formed a new national model for the Turkish society based on common values that defined suitable civil behavior. Social interaction and dialogues between secular nationalists and Islamists (despite political crises and military coups) slowly moved the Turkish society toward a fulcrum of balance. Despite initial verdicts on Islamist versus Kemalist movements, a stable foreign policy developed through collaboration between the Islamist tendencies of the Refah Najmuddin Erbakan party and nationalists of Tansu Çiller (Kalji, 2010, pp. 116–117). The Islamist Justice and Development Party committed itself to a market-driven economy with a combination of Islamic ethics and Western modernity, called by some liberal groups, “economic globalization” (Boyraz, 2011, p. 158). Evaluating strategic benefits for the nation while making efforts to improve international stability and peace, Turkey restructured its position toward the Middle East. This included improved relations with Iran while both Turkey and Syria fought terror-ist threats and the Partiya Karkerên Kurdistanê (PKK or the Kurdistan Workers’ Party) (Eligür, 2012, p. 431). جنبش‌های سیاسی که در مقابل عقاید اسلام گرا و عقاید سکولار حضور داشتند ، حزب عدالت و توسعه را به عنوان نیروهای تاریخی و مذهبی تشکیل دادند که در نوامبر ۲۰۰۲ برگزار شد . این حرکت متوسط قدرت را به دست گرفت و یک مدل ملی جدید برای جامعه ترکیه براساس ارزش‌های مشترک که رفتار مدنی مناسب را تعریف کرد ، شکل داد . تعامل اجتماعی و گفتگوها بین ناسیونالیست‌های سکولار و اسلام گرایان ( علی‌رغم بحران‌های سیاسی و کودتاهای نظامی ) به آرامی جامعه ترک را به سوی نقطه اتکا به تعادل منتقل کرد . با وجود احکام اولیه در مورد جنبش‌های اسلامی در مقابل جنبش‌های کمالیست ، یک سیاست خارجی باثبات که از طریق هم‌کاری بین گرایش‌ها اسلامگرا حزب رفاه نجم‌الدین اربکان و ملی گرایان تانسو چیلر ایجاد شده‌است ( Kalji ، ۲۰۱۰ ، pp . ۱۱۶ - ۱۱۷ ) . حزب عدالت و توسعه اسلامی خود را متعهد به یک اقتصاد مبتنی بر بازار با ترکیبی از اخلاق اسلامی و مدرنیته غربی کرد که برخی از گروه‌های لیبرال " جهانی‌سازی اقتصادی " را تشکیل دادند ( Boyraz ، ۲۰۱۱ ، ص . ۱۵۸ ) . ارزیابی منافع استراتژیک برای ملت در حالی که تلاش‌های خود برای بهبود ثبات و ثبات بین‌المللی را انجام می‌دهد ، ترکیه موقعیت خود را به سمت خاور میانه بازسازی کرد . این موضوع شامل بهبود روابط با ایران بود در حالی که هر دو ترکیه و سوریه با تهدید تروریسم و the Karkeren Kurdistane ( پ ک ک و یا حزب کارگران کردستان ) مبارزه کردند . A General Analysis of Turkish–Iranian Relations Relations between Iran and Turkey have transnational effects after both nations graduated to global and regional power during the twenty-first century. Before the Islamic Revolution, they took the same path in terms of development and refor-mation with moderate interactions. However, after the Islamic Revolution of 1979, a pause occurred due to ideological differences between the Islamic Republic and the ideas espoused by Kemal Ataturk, the architect of modern Turkey (Gharabaghi, 2013). روابط ایران و ترکیه بعد از اینکه دو کشور در طول قرن بیست و یکم از قدرت جهانی و منطقه‌ای آزاد شدند ، تاثیرات فراملی دارند . قبل از انقلاب اسلامی ، آن‌ها همان مسیر را از نظر توسعه و هم‌کاری با تعاملات متوسط انتخاب کردند . با این حال بعد از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ، یک مکث به خاطر تفاوت‌های ایدئولوژیکی بین جمهوری اسلامی و ایده‌های مورد حمایت کمال آتاتورک ، معمار ترکیه مدرن ( Gharabaghi ، ۲۰۱۳ ) رخ داد .   Their history demonstrates minimal tension without any long-term crisis. After the Islamic Revolution, the most important determinant was that of attitude. Unfortunately, Turkish media launched an aggressive anti-Iranian propaganda campaign (Calabrese, 1998). Nevertheless, Turkish–Iranian rapprochement began in 2000 with three basic parameters guiding the bilateral relations. These were later transformed in 2002 after AKP was voted to office. First, Turkey’s domestic politics underwent a profound change when new elite began altering state posi-tions by diminishing military–bureaucratic influences and ideological disparities between Turkey and Iran. Second, the strategic environment ushered Turkey’s foreign relations into a new era after the US-led invasion of Iraq in March 2003. Despite serious challenges, Turkey rejected any support of the invasion through a parliamentary vote on 1 March. This was followed by a gradual deterioration of the Turkish–US relations that diluted Turkey’s image as of the United States from the Iranian perspective. Growing skepticism over US motives and living memories of the costs incurred during the 1991 Kuwait Crisis proved mutually consistent and appealing (Gudarzi & Ebrahimi, 2013, pp. 138–139). تاریخچه آن‌ها کم‌ترین تنش را بدون هیچ بحران بلند مدت نشان می‌دهد . پس از انقلاب اسلامی مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده گرایش بود . متاسفانه ، رسانه‌های ترکیه یک کمپین تبلیغاتی ضد ایرانی را آغاز کردند ( calabrese ، ۱۹۹۸ ) . با این وجود ، روابط حسنه بین ایران و ترکیه در سال ۲۰۰۰ با سه پارامتر اساسی که روابط دو جانبه را هدایت می‌کنند آغاز شد . این تغییرات بعدها در سال ۲۰۰۲ پس از اینکه حزب عدالت و توسعه به اداره رسید ، تغییر یافت . اول اینکه ، سیاست داخلی ترکیه تحت تغییرات شدیدی قرار گرفت که نخبگان جدید با کاهش تاثیرات پست بروکراتیک و نابرابری‌های ایدئولوژیکی بین ترکیه و ایران شروع به تغییر موضع کردند . دوم اینکه ، محیط استراتژیک ، روابط خارجی ترکیه را بعد از حمله آمریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳ به یک عصر جدید هدایت کرد . با وجود چالش‌های جدی ، ترکیه هر گونه حمایت از حمله را از طریق رای‌گیری پارلمانی در ۱ مارس رد کرد . این امر به دنبال زوال تدریجی روابط ترکیه و آمریکا بود که تصویر ترکیه را از دیدگاه ایران رقیق کرد . رشد شک و تردید در مورد انگیزه‌های آمریکا و خاطرات زنده هزینه‌هایی که در طول بحران ۱۹۹۱ کویت متحمل شد ، دو متقابلا ً سازگار و جذاب بود ( Gudarzi & Ebrahimi ، ۲۰۱۳ ، pp . ۱۳۸ - ۱۳۹ ) . Historical relations between Iran and Turkey over the last century show that Turkey entertained increasing distrust and defined itself in a Hobbesian world while considering Iran a reformist nation. Mutual approaches to the outside world were repleted with cautionary strategies that forbade lapses in national and regional security matters and even marginal issues waxed important. Hence, both nations informed and counseled each other on a continuum (Gudarzi & Ebrahimi, 2013, p. 140). روابط تاریخی بین ایران و ترکیه در طول قرن گذشته نشان می‌دهد که ترکیه عدم اعتماد فزاینده را به خود مشغول کرده و خود را در جهان هابزی تعریف کرده‌است در حالی که ایران را یک ملت اصلاح‌طلب در نظر گرفته‌است . رویکردهای متقابل در دنیای خارج دارای استراتژی‌های هشدار دهنده بودند که اشتباه‌ات در مسائل امنیت ملی و منطقه‌ای را ممنوع کرده و حتی مسائل حاشیه‌ای نیز اهمیت داشتند . از این رو ، هر دو کشور در یک پیوستار به یکدیگر هشدار دادند و به یکدیگر مشاوره دادند ( Gudarzi & Ebrahimi ، ۲۰۱۳ ، ص . ۱۴۰ ) .   Thus, one could divide the twentieth-century Turkish–Iranian relations into four periods: First is the Reza Shah/Mustafa Kemal era in which a set of crises and agreements were recorded. Second is Iran’s occupation by Russia and Britain during the Second World War when Turkey violated Iran’s territorial integrity. The third period (1950–1980) held evident suggestions of Iranian, Turkish, and Arabian commitments to NATO. Sena Karasipahi (2009) investigates mainly on the Islamic resurgence movements in Iran from 1950s to 1979 and in Turkey from the 1950s to the present and compares the Islamization movements in both countries. In the fourth period, regional crises included the Islamic Revolution led by Imam Khomeini (1979) followed by the Iran–Iraq War (1980–1988) (Ehteshami & Elik, 2011, pp. 647–650). بنابراین می‌توان روابط ایران و ترکیه را به چهار دوره تقسیم کرد : اول ، محمدرضا شاه / مصطفی کمال که در آن مجموعه‌ای از بحران‌ها و توافقات ثبت شد . دوم ، اشغال ایران توسط روسیه و بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم بود که ترکیه تمامیت ارضی ایران را نقض کرد . دوره سوم ( ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۰ ) پیشنهادهای آشکار ایران ، ترکیه و عربی را به ناتو اعلام کرد . Sena Karasipahi ( ۲۰۰۹ ) به طور عمده بر جنبش‌های شورش اسلامی ایران از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۹ و در ترکیه از دهه ۱۹۵۰ به حال تحقیق می‌کند و جنبش‌های اسلامی را در هر دو کشور مقایسه می‌کند . در دوره چهارم ، بحران‌های منطقه‌ای شامل انقلاب اسلامی به رهبری امام‌خمینی ( ۱۹۷۹ ) و پس از آن جنگ ایران و عراق ( ۱۹۸۰ - ۱۹۸۸ ) ( Ehteshami & Elik ، ۲۰۱۱ ، pp . ۶۴۷ - ۶۵۰ ) . In the late 1990s, new elements entered the international geopolitical arena that affected Iranian–Turkish relations. The first element concerns Iran and the United States after Khatami’s election and subsequent foreign policy pronouncements that improved the Iran–US relations. Stephen Kinzer (2010) argues in Reset that the United States should be ally of Iran and Turkey in order to cope its goals in particular to overcome extremism in the Middle East. A major problem had been Iran’s isolation from the Middle East arena as a US foreign policy tactic. The American–Iranian rapprochement facilitated mutual relations and even allowed the restructuring of a new framework in Iranian–Turkish relations (Davutoğlu, 2012a, p. 421). در اواخر دهه ۱۹۸۰ , عناصر جدید وارد عرصه ژئوپلتیک بین‌المللی شدند که بر روابط ایران و ترکیه تاثیر گذاشت . اولین عامل مربوط به ایران و ایالات‌متحده پس از انتخاب خاتمی و اعلامیه‌های اخیر سیاست خارجی بود که روابط ایران و آمریکا را بهبود بخشید . استفان آستین یک مشکل عمده انزوای ایران از عرصه خاور میانه به عنوان یک تاکتیک سیاست خارجی آمریکا بوده‌است . روابط حسنه بین آمریکا و ایران روابط متقابل را تسهیل کرد و حتی به بازسازی یک چارچوب جدید در روابط ایران و ترکیه اجازه داد . ب ) . The second important element followed the Helsinki Summit of 1999 which favored Turkey joining the European Union (EU). This inclination entered EU foreign policy and even helped to maintain Iran’s indulgence in the Middle East while adding increasing significance to Iranian–Turkish affairs in terms of EU access to major Eurasian markets and resources. The third element concerned Russia’s reach into Eurasia beginning with Vladimir Putin, to include Iran, India, China, and Japan (Kreutz, 2007). When pondering closer relations between Iran and Russia during the1990s, we concede that Eurasian policies toward Turkey became increasingly favorable, which greatly improved the Turkish–Iranian coherence. All of these changes were infused with international dynamics and equilibrium that were intimately associated with regional elements (Davutoğlu, 2012a). دومین عنصر مهم پس از اجلاس هلسینکی در سال ۱۹۹۹ بود که از پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا ( EU ) حمایت می‌کرد . این تمایل وارد سیاست خارجی اتحادیه اروپا شد و حتی به حفظ دلسوزی ایران در خاور میانه کمک کرد و افزود که افزایش اهمیت امور ایران و ترکیه از نظر دسترسی اتحادیه اروپا به بازارهای اصلی اورآسیا و منابع . عنصر سوم مربوط به رسیدن روسیه به اوراسیا با ولادیمیر پوتین است که شامل ایران ، هند ، چین و ژاپن می‌شود ( Kreutz ، ۲۰۰۷ ) . هنگامی که به روابط نزدیک‌تر میان ایران و روسیه در دوران ۱۹۹0 فکر می‌کنیم، تصدیق می‌کنیم که سیاست‌های اورآسیا به سوی ترکیه به طور فزاینده‌ای مطلوب شده‌است ، که این امر تا حد زیادی انسجام زبان ترکی - ایران را بهبود بخشید . همه این تغییرات با پویایی و تعادل بین‌المللی القا شده بودند که ارتباط نزدیکی با عناصر منطقه‌ای داشتند ( داوداوغلو ، ۲۰۱۲ a ) . General Iranian View of Turkey during the Ahmadinejad Era An examination of state of foreign policy in the Middle East requires a temporal perspective on government performance before expressing opinions on their success or failure. Compared to contiguous regions, the Middle East has the greatest degree of permanent international presence. This continuum into the present era demonstrates a power-based environment that ironically affects Iran with degrees of regional perplexity because its interactions are concurrently regional and international. Mahmoud Ahmadinejad who was elected president in August 2005, initially sought to develop regional relations and secondly to allay concerns over Iran’s nuclear intentions. Furthermore, he wished to purge all charges of regional hegemony, as some believed Iran was seeking toward con-structing a Shia arc of influence. Finally, Iran desired an asymmetrical balance with the United States vis-à-vis in its regional interactions. This framework’s specific goal was to establish full relations with Turkey that were earnestly pursued during Ahmadinejad’s presidency when they considerably improved (Bathayi Asl, Saraf Yazdi, & Sabri, 2012, p. 178). دیدگاه عمومی ایران در مورد ترکیه در دوران احمدی‌نژادبررسی وضعیت سیاست خارجی در خاور میانه نیاز به یک دیدگاه موقتی در عملکرد دولت قبل از ابراز نظرات در مورد موفقیت یا شکست آن‌ها دارد . در مقایسه با مناطق مجاور ، خاور میانه بیش‌ترین حضور دائمی بین‌المللی را دارد . این زنجیره در عصر حاضر نشان‌دهنده یک محیط مبتنی بر قدرت است که به طور کنایه آمیزی بر ایران تاثیر می‌گذارد ، چرا که تعاملات آن همزمان منطقه‌ای و بین‌المللی هستند . محمود احمدی‌نژاد که در ماه اوت سال ۲۰۰۵ به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد ، در ابتدا به دنبال توسعه روابط منطقه‌ای و همچنین کاهش نگرانی‌ها در مورد اهداف هسته‌ای ایران بود . علاوه بر این ، او می‌خواست همه هزینه‌های برتری منطقه‌ای را تصفیه کند ، همانطور که برخی معتقد بودند ایران به دنبال طرفداری از نفوذ شیعه است . در نهایت ، ایران یک تراز نامتقارن با ایالات‌متحده در مقابل تعاملات منطقه‌ای خود داشت . هدف خاص این چارچوب ایجاد روابط کامل با ترکیه بود که در دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد به طور قابل‌توجهی بهبود یافت ( Bathayi Asl ، Saraf یزدی ، & صبری ، ۲۰۱۲ ، ص . ۱۷۸ ) . At the regional level, a new elite class in Iran wished to stabilize relations with sundry Islamic movements. They established relative stability with Afghanistan and Iraq and attempted the same with sympathizers in surrounding regions to control agitation and eliminate international pressure. Turkey was an important trading partner whose position could help alleviate Iran’s isolation and bridge the gap between Iran and the West. Increasing the Iranian Islamic Republic’s regional pres-tige via constructive interactions with its Western ally involved exploiting economic opportunities that brought important changes in Middle East. Such collaborations were consistent with regionally beneficial decision-making, suggestion of anti-Israel thinking to Turks while the creation of similar models for the region and Islam glob-ally were priority goals of Ahmadinejad’s administration that helped establish good relations with Turkey. Prime Minister Recep Tayyip Erdoğan’s foreign policy changes also paved a way toward broader relations with Iran (Gudarzi & Ebrahimi, 2013). Beside these, changes in the international system and Iran’s foreign policy principles relieved fears of Iranian hegemonic aspirations. در سطح منطقه‌ای آن‌ها ثبات نسبی را با افغانستان و عراق برقرار کردند و در مناطق اطراف برای کنترل آشفتگی و حذف فشار بین‌المللی تلاش کردند . ترکیه یک شریک تجاری مهم بود که موقعیتش به کاهش انزوای ایران و پلی بین ایران و غرب کمک می‌کرد . افزایش سطح منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران از طریق تعاملات سازنده با هم‌پیمان غربی اش در بهره‌برداری از فرصت‌های اقتصادی که تغییرات مهمی در خاورمیانه به همراه داشت. این همکاریها با تصمیم‌گیری سودمند منطقه‌ای استوار بود , که حاکی از تفکر ضد اسرائیلی در مورد ترک‌ها بود, در حالی که ایجاد مدل‌های مشابه برای منطقه و کره , هدف اصلی دولت احمدی‌نژاد بود که به ایجاد روابط حسنه با ترکیه کمک کرد . نخست‌وزیر ترکیه در کنار این تغییرات, تغییرات در نظام بین‌المللی و اصول سیاست خارجی ایران باعث ایجاد ترس از خواسته‌های مسلط ایران شد . Nevertheless, Iran’s foreign policy encountered several barriers. These included structural restraints imposed by the international system such as international monopolies and pressures from the great powers. Furthermore, much propaganda was noised abroad regarding Iran’s non-materialistic-cum-normative international and regional intentions, which were often misinterpretations of Iran’s distinctive-ness as a legitimate political system. Iranian ideals confronted internationally propa-gated Western norms that countered, for example, Iran’s rejection of the Holocaust and the “elimination” of Israel from the world atlas, as well as US delusions of an internal “framework of state-inspired fear,” Shia mania, and an aggressive nuclear program (Bathayi Asl et al., 2012, p. 179). During this time, the Iranian–Turkish political relations moved toward higher convergence in view of Turkey’s Eastern trade aspirations and neo-Ottoman regionalism, which re-distanced Turkey from the EU membership in terms of real politics and foreign policy. با این وجود ، سیاست خارجی ایران با چندین مانع مواجه شده‌است . این موارد شامل محدودیت‌های ساختاری تحمیل‌شده توسط نظام بین‌المللی مانند انحصارات و فشار بین‌المللی از قدرت‌های بزرگ بود . علاوه بر این، تبلیغات زیادی در خارج از کشور با توجه به اهداف بین‌المللی و بین‌المللی و بین‌المللی ایران که اغلب تفسیر نادرست ایران به عنوان یک نظام سیاسی مشروع بودند ، منتشر شد . آرمان‌های ایران با هنجارهای بین‌المللی محصور شده در جهان روبه‌رو شد که به عنوان مثال انکار هولوکاست و " حذف " اسرائیل از اطلس جهان و نیز توهمات ایالات‌متحده از " چارچوب داخلی ترس " ، " جنون شیعه " و یک برنامه هسته‌ای تهاجمی ( Bathayi Asl و همکاران ، ۲۰۱۲ ، ص . ۱۷۹ ) . در طول این زمان ، روابط سیاسی ایران و ترکیه به سوی هم‌گرایی بالاتر در مقابل آرمان‌های تجارت شرقی ترکیه و neo - که ترکیه را از عضویت اتحادیه اروپا در سیاست واقعی و سیاست خارجی دور کرد ، حرکت کرد . Iran and Turkey share a history of cultural and social congruence as ancient Middle Eastern powers. In addition, their extensive border regions bespeak tradi-tional socioeconomic and politic collaboration and an absence of border conflicts that shelter a robust union of the Persian Gulf with the Mediterranean. Iran and Turkey are also members of the Economic Collaboration Organization (ECO). Both nations also tend to close ranks during regional crises while fighting terrorism and Kurdish nationalism. Hence, relations during Ahmadinejad’s period (2005–2013) considerably improved when analyzing political convergence theories and regional security issues. Iran and Turkey may compete in a few realms but collaborate in many others (Dehghan & Hosseinpour, 2011). ایران و ترکیه سابقه همخوانی فرهنگی و اجتماعی را به عنوان قدرت‌های میانی خاور میانه به اشتراک می‌گذارند . علاوه بر این، مناطق مرزی گسترده آن‌ها شامل هم‌کاری سیاسی و اقتصادی و سیاسی و عدم حضور درگیری‌های مرزی است که باعث ایجاد اتحاد قوی کشورهای خلیج‌فارس با کشورهای حوزه مدیترانه می‌شود . ایران و ترکیه عضو سازمان هم‌کاری اقتصادی ( اکو ) هستند . هر دو کشور همچنین تمایل دارند در طی بحران‌های منطقه‌ای ، ضمن مبارزه با تروریسم و ناسیونالیسم کردی ، صفوف خود را ببندند . از این رو ، روابط در طول دوره احمدی‌نژاد ( ۲۰۰۵ - ۲۰۱۳ ) به طور قابل‌توجهی در تحلیل تیوری های هم‌گرایی سیاسی و مسائل امنیت منطقه‌ای بهبود یافته‌است . ایران و ترکیه ممکن است در چند حوزه رقابت کنند اما در بسیاری دیگر هم‌کاری کنند ( Dehghan & Hosseinpour ، ۲۰۱۱ ) . Individually, both countries viewed global and Western powers differently. By taking the revolutionary route to power, Iran opposed the West, namely, the United States and Zionism, especially as the Middle East turned into a US front (Sa‘ei & Mohammadzadeh, 2013, p. 7). Furthermore, Turkish, the US, and Israeli relations on different geopolitical positions promote an economic compe-tition that prevents closer relations between Iran and Turkey with respect to influence in Central Asia and the Caucasus, which can be analyzed in the form of collaboration and contest. Yousif Freij (1996, pp. 71–83) focuses on three major dimensions of Iranian policy, such as ethnic, economic, and messianic, in Central Asia. Collaboration in recent years admits border security, proximity, geopolitical effects, economic cooperation, and Turkey’s support of Iran’s nuclear program, all of which can be freely investigated. If Turkey joins the EU, both threats and opportunities arise for Iran with the latter weighing heavier in the balance (Dehghan & Hosseinpour, 2011). به طور انفرادی ، هر دو کشور قدرت‌های جهانی و غربی را متفاوت می‌دیدند . با در نظر گرفتن مسیر انقلابی به قدرت ، ایران با غرب مخالفت کرد ، یعنی ایالات‌متحده و صهیونیسم ، به خصوص که خاور میانه به جبهه آمریکا تبدیل شده‌بود ( Sa ei Mohammadzadeh ، ۲۰۱۳ ، ص . ۷ ) . علاوه بر این، ترکیه ، ایالات‌متحده آمریکا و روابط اسرائیل با مواضع ژئوپلتیک متفاوت باعث تقویت روابط اقتصادی میان ایران و ترکیه با توجه به نفوذ در آسیای مرکزی و قفقاز می‌شود که می‌تواند به شکل هم‌کاری و رقابت مورد تحلیل قرار گیرد . الیوسف Freij ( ۱۹۹۶ ، pp . ۷۱ - ۸۳ ) بر سه بعد اصلی سیاست ایران ، مانند نژادی ، اقتصادی و مسیحیت ، در آسیای میانه تمرکز دارد . هم‌کاری در سال‌های اخیر به امنیت مرزی ، نزدیکی ، اثرات ژئوپلتیک ، هم‌کاری‌های اقتصادی و حمایت ترکیه از برنامه هسته‌ای ایران اعتراف کرده‌است که همه آن‌ها می‌توانند آزادانه مورد بررسی قرار گیرند . اگر ترکیه به اتحادیه اروپا بپیوندد ، هم تهدیدها و هم فرصت‌ها برای ایران بوجود می‌آیند و دومی در توازن سنگین‌تر به نظر می‌رسد ( Dehghan & Hosseinpour ، ۲۰۱۱ ) . Davutoğlu’s Strategic Depth Theory   According to AKP leaders, Turkey should solve its problems with all neighbors to achieve the nation’s long-term goals. This “eliminating problems with neighboring countries” called for constructive interaction with international organizations and actors under the policy called Strategic Depth as per Ahmet Davutoğlu (Bathayi Asl et al., 2012, p. 180). In 2001, Davutoğlu published two books on Strategic Depth, which abridged Turkey’s Islamic identity while focusing on any and all imbalances in Turkish foreign policy (Davutoğlu, 2001). He posited that whileTurkey ignored areas in the Middle East and North Africa, it should not see itself as Europe’s Eastern Front with a view to the West but rather focus on specific fields of influence closer home with neighboring countries. Davutoğlu’s (2001) “Strategic Depth” thesis raised four points for founded consideration. تئوری عمق استراتژیک داوواوغلوبه گفته رهبران حزب عدالت و توسعه ، ترکیه باید مشکلات خود را با همه همسایگان خود حل کند تا به اهداف بلند مدت کشور برسد . این " حذف مشکلات با کشورهای همسایه " خواستار تعامل سازنده با سازمان‌های بین‌المللی و فعالان تحت سیاست به نام عمق استراتژیک به عنوان هر یک از احمد داود اوغلو ( Bathayi Asl و همکاران ، ۲۰۱۲ ، ص . ۱۸۰ ) . در سال ۲۰۰۱ ، داوداوغلو دو کتاب درباره عمق استراتژیک منتشر کرد که هویت اسلامی ترکیه را در حالی که بر هر گونه عدم تعادل در سیاست خارجی ترکیه تمرکز داشت ، خلاصه کرده‌است ( داوداوغلو ، ۲۰۰۱ ) . او فرض کرد که whileTurkey مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا را نادیده گرفته‌است ، نباید خود را جبهه شرقی اروپا با دیدگاه غرب ببیند ، بلکه بر زمینه‌های خاص نفوذ در خانه نزدیک‌تر با کشورهای همسایه تمرکز کند . thesis ( ۲۰۰۱ ) " عمق استراتژیک " چهار نکته را برای بررسی ایجاد کرد .   Eliminate problems with neighbors: Turkey should reject any claim ofbeing surrounded by enemies in deference to establishing good relations with its neighbors.   Multidimensional foreign policy: Turkey should diversify its foreign policyand play a mediating role between belligerent states. A new diplomatic language: Emphasize Turkey’s strategically unique positionas a bridge between East and West. Within this framework, stress that the issue of diplomacy extends far beyond the reach of diplomats.   Transition toward balanced policies: Any improvement of foreign policyefficacy required mutual relations with regional countries and frequent visits to their leaders and capitals while hosting reciprocal events.   Davutoğlu viewed foreign policy not as a set of relations or mutual move-ments, but rather as a set of processes whereby nations promoted each other in close relationship (Atayi, Shekari & Azizi, 2012, pp. 40–41). ۱. حذف مشکلات با همسایگان : ترکیه باید هر گونه ادعا مبنی بر احاطه شدن توسط دشمنان به احترام ایجاد روابط خوب با همسایگانش را رد کند .۲. سیاست خارجی چند بعدی : ترکیه باید سیاست خارجی خود را متنوع کند و نقش واسطه‌ای بین کشورهای متخاصم را ایفا کند .۳. یک زبان دیپلماتیک جدید : موضع استراتژیک استراتژیک ترکیه به عنوان پلی بین شرق و غرب . در این چارچوب ، تاکید بر این است که مساله دیپلماسی به مراتب فراتر از دسترس دیپلمات‌ها است .۴. انتقال به سمت سیاست‌های متوازن : هر گونه بهبود کارایی سیاست خارجی نیازمند روابط متقابل با کشورهای منطقه و دیدارهای مکرر از رهبران و پایتخت‌های آن‌ها در حین میزبانی رویداده‌ای متقابل است .داوداوغلو ، سیاست خارجی را نه به عنوان مجموعه‌ای از روابط و روابط متقابل ، بلکه به عنوان یک سری از فرآیندها که در آن کشورها یکدیگر را در رابطه نزدیک ارتقا دادند ، نگاه کرد ( Atayi ، Shekari & عزیزی ، ۲۰۱۲ ، pp . چهل و ۴۱ ) Factors Affecting Iranian–Turkish Relations   Various factors affect the Iranian–Turkish relations but we keep the discussion to Turkey for the present. Of utmost importance is the power exercised by the AKP. Other factors include weakening secular forces; a flagging military profile; govern-ment policies toward and control of Islamic communities including a change in sentiment regarding Palestine; Egypt’s vicissitudes; the Kurdish issue; Turkey’s commitment to NATO’s framework; the Iranian nuclear issue; and trade and transit issues. Effects deriving from regional issues are of paramount importance. Iraqi Kurds present a significant challenge that directly affects Iranian–Turkish relations. After adding the Syrian debacle to the mix, relations waned and leaned toward deterioration. Syria’s proximity to both nations requires special recognition when determining foreign policy. Nevertheless, does Syria’s value sufficiently necessitate the sacrifice of mutual relations? “Real Politics” is never an easy affair. عوامل موثر بر روابط ایران و ترکیهعوامل مختلفی بر روابط ایران و ترکیه تاثیر می‌گذارند اما ما این بحث را برای حال به ترکیه ادامه می‌دهیم . بیش‌ترین اهمیت نیرویی است که به وسیله حزب عدالت و عدالت اعمال می‌شود . عوامل دیگر عبارتند از تضعیف نیروهای سکولار ؛ یک پروفیل ضعیف نظامی ؛ سیاست‌های دولت به سمت و کنترل جوامع اسلامی از جمله تغییر در احساسات در مورد فلسطین ؛ مساله کردستان ؛ تعهد ترکیه به چارچوب ناتو ؛ مساله هسته‌ای ایران ؛ و مسائل تجاری و ترانزیت . اثرات ناشی از مسائل منطقه‌ای از اهمیت بالایی برخوردار هستند . کرده‌ای عراق یک چالش مهم را ارائه می‌دهند که روابط ایران و ترکیه را مستقیما ً تحت‌تاثیر قرار می‌دهد . بعد از اضافه کردن شکست سوریه به مخلوط ، روابط کاهش یافت و به سمت زوال متمایل شد . نزدیکی سوریه به دو کشور نیازمند به رسمیت شناختن ویژه در هنگام تعیین سیاست خارجی است . با این حال ، آیا ارزش سوریه به اندازه کافی برای قربانی کردن روابط متقابل ضروری است ؟ " سیاست واقعی " هرگز یک کار آسان نیست . Convergent Factors Iran and Turkey are resilient powers that require prudent approaches to maintain harmony as they independently approach definitive goals. From 2002 to 2009, excepting the short rule of Arbakan (1996–1997), they experienced their most mutually beneficial period since 1979. Many shared concerns were resolved over the Kurdish issue, changing it from one of the conflict to a matter of collaboration (Derakhshe & Divsalar, 2011, p. 108). عوامل همگرا :ایران از همان زمان به بعد , آن‌ها از سال ۲۰۰۷ به بعد , دارای بیش‌ترین سود و منفعت هستند . بسیاری از نگرانی‌های مشترک بر سر مساله کردها اتخاذ شده و آن را از یکی از تعارض تا موضوع هم‌کاری تغییر دادند .    Transport and Economic Factors   Economic relations between Iran and Turkey are traditionally based on mutually beneficial transportation and trade. Turkey’s energy imports from Iran have been a major commercial factor. Since 2010, Iran provides approximately 25 percent of Turkey’s natural gas and oil imports (Sinkaya, 2012). Mutual dependencies usher increased economic collaboration of unmistakable significance, especially as investments swell with Iran’s utilization of Turkey’s transit of its goods to Europe and as Turkey exploits Iran’s roads to Asia. The Eco-Railway is one of their most important projects designed in collaboration with Pakistan. Due to Iran’s regional facilitation of energy transport, Turkey holds its Iranian partnership as one of the most important realms of commercial and economic pursuit. The ECO also holds special prominence for both countries with regard to regional and global security. For regional and international geopolitical reasons, the maintenance of close relations with the Islamic Republic of Iran holds much weight as the ECO provides a sound legal framework upon which policies are executed. Turkish authorities emphasize their role in ECO as a mediator between the ECO and the European community as well as with other regional coalitions (Derakhshe & Divsalar, 2011, p. 109).   Transborder commerce between Iran and Turkey since 2000 had increased from US$1 to 4 million by 2005. By 2008, Turkey became Iran’s fifth grea-test economic partner and the volume of commerce increased to more than US$10 million. However, in 2009, global stagnation reduced it to US$5.63 million. Prime Minister Erdoğan stated that this figure had reached US$30 million by 2015. During a TV interview (July 2010), Mohsen Rezayi, previous commander and chief of the Iran’s Expediency Council, claimed that the potential trade value between Iran and Turkey was approximately US$40 to 50 million (Ehteshami & Elik, 2011). عوامل اقتصادی و حمل و نقلروابط اقتصادی بین ایران و ترکیه به طور سنتی براساس حمل و نقل و تجارت سودمند است . واردات انرژی ترکیه از ایران عامل اصلی تجاری بوده‌است . ایران از سال ۲۰۱۰ حدود ۲۵ درصد از واردات گاز و نفت ترکیه را تامین می‌کند ( Sinkaya ، ۲۰۱۲ ) . وابستگی‌های متقابل منجر به افزایش هم‌کاری اقتصادی با اهمیت غیرقابل‌انکار می‌شود ، به خصوص که سرمایه‌گذاری با استفاده ایران از انتقال کالاهای خود به اروپا و ترکیه از جاده‌های ایران به آسیا افزایش می‌یابد . این خط‌آهن یکی از مهم‌ترین پروژه‌هایی است که در هم‌کاری با پاکستان طراحی شده‌اند . به دلیل تسهیل در حمل و نقل انرژی ایران ، ترکیه مشارکت ایران را به عنوان یکی از مهم‌ترین زمینه‌های تعقیب اقتصادی و اقتصادی نگه می‌دارد . سازمان اکو همچنین دارای اهمیت ویژه‌ای برای هر دو کشور با توجه به امنیت منطقه‌ای و جهانی است . به دلایل ژئوپلتیک منطقه‌ای و بین‌المللی ، حفظ روابط نزدیک با جمهوری اسلامی ایران دارای اهمیت زیادی است زیرا سازمان اکو چارچوب قانونی خوبی برای اجرای سیاست‌ها ارائه می‌دهد . مقامات ترکیه بر نقش خود در اکو به عنوان واسطه‌ای بین جامعه اکو و جامعه اروپایی و نیز سایر ائتلاف‌های منطقه‌ای تاکید می‌کنند ( Derakhshe & Divsalar ، ۲۰۱۱ ، p . ۱۰۹ ) .تجارت الکترونیک بین ایران و ترکیه از سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۰۵ از ۱ تا ۴ میلیون دلار افزایش داشته‌است . تا سال ۲۰۰۸ ، ترکیه پنجمین شریک اقتصادی grea ایران شد و حجم مبادلات تجاری به بیش از ۱۰ میلیون دلار رسید . با این حال ، در سال ۲۰۰۹ ، رکود جهانی آن را به ۵.۶۳ میلیون دلار کاهش داد . نخست‌وزیر اردوغان گفت که این رقم تا سال ۲۰۱۵ به ۳۰ میلیون دلار رسیده‌است . در طی یک مصاحبه تلویزیونی ( ژوئیه ۲۰۱۰ ) ، محسن rezayi ، فرمانده پیشین و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران ، ادعا کرد که ارزش تجاری بالقوه بین ایران و ترکیه حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون دلار بوده‌است ( Ehteshami & Elik ، ۲۰۱۱ ) . Coping with Iraq and the Kurdish Party   After 2003, changes in Iran allowed greater collaboration despite Turkey’s numerous concerns. Both countries had been in regional competition but had also restored border security while reducing the roles of the United States and Israel in northern Iraq. Turkey cautiously regarded effects from any changes in Iraq along its southern border. Hence, Ankara believed that if the United States had a right to support Iraqi Kurds, this same right extended to Turkey’s good relations with Iran. Both countries also share a common view of terrorists. Hence, to enhance relations with Turkey and restrain Kurdish nationalism, Iran ceased all relations with the PKK since 2003 (Larrabee & Nader, 2013). During his visit to Iran in July 2004, Erdoğan stressed the terrorist nature of the Kurdish party. Since Ahmadinejad’s regime especially, the PKK issue, once a barrier between Tehran and Ankara, became an element of convergence. مقابله با عراق و حزب کردیپس از سال ۲۰۰۳ ، با وجود نگرانی‌های متعدد ترکیه ، تغییرات در ایران اجازه هم‌کاری بیشتر را داد . هر دو کشور در رقابت‌های منطقه‌ای بودند اما امنیت مرزی را برقرار کرده و نقش‌های ایالات‌متحده و اسرائیل در شمال عراق را کاهش دادند . ترکیه با احتیاط از هر گونه تغییر در عراق در امتداد مرز جنوبی خود استقبال کرد . از این رو ، آنکارا بر این باور است که اگر ایالات‌متحده حق حمایت از کردها را داشته باشد ، همین حق با ایران روابط خوبی دارد . هر دو کشور دیدگاه مشترکی از تروریست‌ها دارند . از این رو ، برای افزایش روابط با ترکیه و مهار ناسیونالیسم کرد ، ایران از سال ۲۰۰۳ تمامی روابط با پ ک ک را قطع کرد ( Larrabee & نادر ، ۲۰۱۳ ) . اردوغان در طی دیدار خود از ایران در ژوئیه ۲۰۰۴ ، ماهیت تروریستی حزب کرد را مورد تاکید قرار داد . از زمان حکومت احمدی‌نژاد به خصوص مساله پ ک ک که زمانی سدی بین تهران و آنکارا بود، تبدیل به عنصری از هم‌گرایی شد . The Iranian branch of the PKK party (Pezhak: Free living Party of Kurdistan) was established in 2004 and they began activities within Iranian borders. A major security issue concerned Pezhak activities for which both countries cooperated (Gudarzi & Ebrahimi, 2013, p. 154). Iran’s recognition of PKK as a terrorist group established a more positive image of Tehran in Turkey, which attracted theattention of Turkey’s military. In August 2005, Iran stated that it would coope-rate with Turkey’s war on terror and that such cooperation would extend to the future (Eligür, 2006). By resorting to legitimate defense, Pezhak initiated border conflicts in Iran, which increased calls for common security commissions to restore border security by engaging the insurgents. In 2007, both countries undertook military operations in Iraq. In 2009, they attacked the Qandil region, a collaboration that amalgamated interests held in common by Iranian Islamists and Turkish Kemalists.   شاخه ایرانی حزب پ ک ک : حزب زندگی آزاد کردستان ) در سال ۲۰۰۴ تاسیس شد و فعالیت‌های خود را در مرزه‌ای ایران آغاز کردند . یک مساله امنیتی مهم مربوط به فعالیت‌هایی است که هر دو کشور هم‌کاری می‌کنند ( Gudarzi & Ebrahimi ، ۲۰۱۳ ، p . ۱۵۴ ) . به رسمیت شناختن پ ک ک ایران به عنوان یک گروه تروریستی تصویر مثبتی از تهران در ترکیه ایجاد کرد که theattention ارتش ترکیه را به خود جلب کرد . در ماه اوت سال ۲۰۰۵ ، ایران اعلام کرد که با جنگ ترکیه علیه تروریسم نرخ برابری را به همراه خواهد داشت و این هم‌کاری به آینده گسترش خواهد یافت ( Eligur ، ۲۰۰۶ ) . پژواک با توسل به دفاع مشروع ، درگیری‌های مرزی در ایران را آغاز کرد که درخواست‌هایی برای کمیسیون‌های امنیتی مشترک برای بازگردانی امنیت مرزی از طریق درگیری با شورشیان را افزایش داد . در سال ۲۰۰۷ هر دو کشور به انجام عملیات نظامی در عراق پرداختند . در سال ۲۰۰۹ ، آن‌ها به منطقه قندیل حمله کردند ، با هم‌کاری منافع مشترک بین اسلام گرایان ایرانی و Kemalists ترک . Iran’s Nuclear Program and Turkey’s Position   Iran’s nuclear program is an important issue. Despite Western attempts to introduce it as a threat to the region, Turkish authorities took an independent position. The AKP’s view aligns with the view of other Third World countries. Turkey has supported Iran’s right to develop nuclear energy while also endor-sing nuclear disarmament in the Middle East (Tahmasb, 2013, pp. 306–307). Turkey is of the opinion that Iran’s nuclear question should be resolved within a peaceful framework through negotiation with international institutions such as the International Atomic Energy Agency (IAEA) and the United Nations (Ben-Meir, 2010, pp. 27–28). Hence, Turkey is soft on the issue. However, Ankara is very concerned about any offensive extensions. Indeed, Turkey is disturbed by any prospect of Iran’s emergence as a nuclear power within ordi-nate regional superiority. Furthermore, any Iranian collaboration with Russia poses an even greater specter.   It is also possible Iran might assume a more somber position toward the Azerbaijan Republics regarding Caspian oil resources, which would affect Turkey’s energy security. Furthermore, it is possible that Iranian nuclear capa-bility might lead to a similar position toward Arab nations and thus increase tensions in an already complex web of security concerns. If Iran develops nuclear capability, Turkey’s position naturally weakens. Due to proximity, should war erupt between Iran and the West, Turkey would suffer incalculable damage (Tahmasb, 2013, p. 306). Consequently, in 2006, the 5+1 Group, at Turkey’s lead, wished to guarantee peaceful nuclear intentions through interna-tional oversight of the Iranian nuclear program. Turkey emphasized that the prospect of any military attack prompted a crisis that required a diplomatic solution. Hence, Turkey attempted mediation between Iran and the 5+1 Group to resolve the problem. Some measures were taken including site visits by authorities and diplomatic exchanges between Tehran and Ankara, during which Turkey’s mediating role between Iran and the 5+1 Group was elevated and the trading of nuclear fuel in Turkey was agreed on (Derakhshe & Divsalar, 2011, pp. 109–111). برنامه هسته‌ای ایران و موضع ترکیهبرنامه هسته‌ای ایران یک مساله مهم است . با وجود تلاش‌های غرب برای معرفی آن به عنوان تهدیدی برای منطقه ، مقامات ترک موضع مستقلی گرفتند . دیدگاه The با دیدگاه دیگر کشورهای جهان سوم همخوانی دارد . ترکیه از حق ایران برای توسعه انرژی هسته‌ای حمایت کرده‌است در حالی که خلع‌سلاح هسته‌ای را در خاورمیانه به اجرا درمی آورد ( Tahmasb ، ۲۰۱۳ ، pp . ۳۰۶ - ۳۰۷ ترکیه معتقد است که مساله هسته‌ای ایران باید با یک چارچوب صلح‌آمیز از طریق مذاکره با نهاده‌ای بین‌المللی مانند آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سازمان ملل متحد ( بن - Meir ، ۲۰۱۰ ، pp . ۲۷ - ۲۸ ) از این رو ، ترکیه نسبت به این مساله نرم است . با این حال ، آنکارا در مورد هر گونه توسعه تهاجمی بسیار نگران است . در واقع ، ترکیه از هر گونه چشم‌انداز ظهور ایران به عنوان یک قدرت هسته‌ای در منطقه ordi - که دارای برتری منطقه‌ای است ، نگران است . علاوه بر این، هر هم‌کاری ایران با روسیه یک شبح بزرگ‌تر است .همچنین ممکن است ایران موضع somber تری نسبت به جمهوری‌های آذربایجان در رابطه با منابع نفتی دریای‌خزر داشته باشد که بر امنیت انرژی ترکیه تاثیر خواهد گذاشت . علاوه بر این ، این امکان وجود دارد که capa هسته‌ای ایران ممکن است به موقعیت مشابهی نسبت به کشورهای عربی بیانجامد و در نتیجه تنش‌های موجود در شبکه پیچیده نگرانی‌های امنیتی را افزایش دهد . اگر ایران توانایی‌های هسته‌ای خود را توسعه دهد ، موضع ترکیه به طور طبیعی ضعیف می‌شود . با توجه به نزدیکی ، باید جنگ بین ایران و غرب آغاز شود ، ترکیه متحمل خسارات جبران‌ناپذیری خواهد شد ( Tahmasb ، ۲۰۱۳ ، ص . ۳۰۶ . در نتیجه ، در سال ۲۰۰۶ گروه ۵ + ۱ به رهبری ترکیه خواستار تضمین مقاصد صلح‌آمیز هسته‌ای از طریق نظارت بر برنامه هسته‌ای ایران شد . ترکیه تاکید کرد که چشم‌انداز هر حمله نظامی منجر به یک بحران دیپلماتیک شد که به یک راه‌حل دیپلماتیک نیاز داشت . از این رو ، ترکیه اقدام به میانجیگری بین ایران و گروه ۵ + ۱ برای حل این مشکل کرد . برخی تدابیر شامل بازدید محل از مقامات و تبادلات دیپلماتیک بین تهران و آنکارا ، که در طی آن نقش میانجی گری ترکیه بین ایران و گروه ۵ + ۱ افزایش یافت و تجارت سوخت هسته‌ای در ترکیه به توافق رسید ( Derakhshe & Divsalar ، ۲۰۱۱ ، pp . ۱۰۹ - ۱۱۱ ) . Divergent Factors Divergent issues affecting future relations versus the present convergence include the following. عوامل متفاوتمسایل واگرا که بر روابط آتی در مقابل هم‌گرایی حاضر تاثیر می‌گذارند عبارتند از : The United States   Although the American super power is far distant, it obliges Turkish unity and good relations with Asian, European, Middle Eastern, and the Caucasus nations, most of which are highly cooperative. To achieve its future objectives, especially with regard to the Middle East, Turkey needs the US collaboration, as Turkey is a security hub for the former. The United States constantly seeks Turkey’s help in the Middle East as it plays an important role in solving current regional issues. The Incirlik Air Base and others are the largest US military installations in the region and utilizing Turkey for espionage, which increases the significance of maintaining good relations, an issue that does not favor Iran’s interests.   Israel   Iranian and Turkish views of Israel are crucial determinants. Turkey was the first Muslim country to recognize Israel in March 1949. In 1996, they established a bilateral military agreement with Israel that weakened relations with Iran. Turkey’s closeness to Iran and Syria further diminished its relations with Israel, so the AKP enacted policies toward Palestine consistent with the domestic public opinion. In addition, both Israel and Turkey view Iran and Syria as long-term competitors, which added pressure to the mix. Moreover, Turkey never abandoned Israel or its concern about Iran’s nuclear program. Despite Iran’s view of Israel as an enemy of Islam, Turkey recognized Israel as a legal state. Hence, any close relations between Turkey and Israel are based on situational outcomes rather than ideological concerns, while the latter motivates Iranian opposition toward Israel (Sinkaya, 2012, p. 149).   Syria   Turkey desires Bashar al-Assad’s resignation in the wake of the ongoing crisis in Syria but Iran defends him as a principal opponent of Israel’s hegemony. With the Syrian Opposition Summit held in Istanbul in 2012 heralded as a national freedom council for Syria, Turkey tried to eliminate the coalition comprising the Islamic Republic of Iran, Hamas, Hezbollah, and the Syrian government. Turkey obviously allied itself with Assad’s enemies and established asylum camps for his opponents on its border with Syria.   Turkish Kurds   During the Iran–Iraq war, the Iraqi Kurds supported Iran, a relationship Turkey monitored with trepidation, thus, encumbering Iranian–Turkish relations (Tahmasb, 2013, p. 296). ایالات‌متحده آمریکااگرچه قدرت فوق‌العاده آمریکا بسیار دور است ، اتحاد ترکیه و روابط خوبی با کشورهای آسیایی ، اروپایی ، خاورمیانه و قفقاز را اجباری می‌کند که اغلب آن‌ها هم‌کاری بسیار خوبی دارند . برای رسیدن به اهداف آینده خود ، بویژه در خصوص خاورمیانه ، ترکیه به هم‌کاری ایالات‌متحده نیاز دارد ، چرا که ترکیه یک مرکز امنیتی برای کشور سابق است . آمریکا به طور مداوم به دنبال کمک ترکیه در خاور میانه است چرا که نقش مهمی در حل مسائل منطقه‌ای فعلی ایفا می‌کند . پایگاه هوایی Incirlik و سایرین بزرگ‌ترین تاسیسات نظامی آمریکا در منطقه هستند و از ترکیه برای جاسوسی استفاده می‌کنند که اهمیت حفظ روابط خوب را افزایش می‌دهد ، مساله‌ای که به نفع منافع ایران نیست .اسراییلدیدگاه‌های ایران و ترکیه عوامل تعیین‌کننده مهمی هستند . ترکیه اولین کشور مسلمان است که اسرائیل را در مارس ۱۹۴۹ به رسمیت شناخت . در سال ۱۹۹۶ ، آن‌ها یک توافق‌نامه نظامی دو جانبه با اسرائیل ایجاد کردند که روابط را با ایران تضعیف کرد . نزدیکی ترکیه به ایران و سوریه روابط خود با اسرائیل را بیشتر کاهش داد ، بنابراین حزب عدالت و توسعه سیاست‌های خود در قبال فلسطین را با افکار عمومی داخلی سازگار کرد . علاوه بر این ، هم اسرائیل و هم ترکیه ایران و سوریه را به عنوان رقبای بلند مدت می‌بینند که فشار را به مخلوط اضافه می‌کنند . علاوه بر این ، ترکیه هرگز اسرائیل یا نگرانی خود را در مورد برنامه هسته‌ای ایران رها نکرده است . با وجود دیدگاه ایران از اسرائیل به عنوان دشمن اسلام ، ترکیه اسرائیل را به عنوان یک کشور قانونی شناخته‌است . از این رو ، هر گونه رابطه نزدیکی بین ترکیه و اسرائیل بر مبنای نتایج موقعیتی قرار دارد و نه نگرانی‌های ایدئولوژیکی ، در حالی که دومی مخالفان ایران را به سوی اسرائیل سوق می‌دهد ( Sinkaya ، ۲۰۱۲ ، ص . (۱۴۹ ) .سوریهترکیه خواستار استعفای بشار اسد در پی بحران جاری در سوریه است ، اما ایران از او به عنوان مخالف اصلی برتری اسرائیل دفاع می‌کند . با برگزاری نشست اپوزیسیون سوریه که در سال ۲۰۱۲ در استانبول برگزار شد ، ترکیه اقدام به حذف ائتلاف متشکل از جمهوری اسلامی ایران ، حماس ، حزب‌الله و دولت سوریه کرد . ترکیه آشکارا با دشمنان اسد متحد شده و کمپ‌های پناه‌گاه برای مخالفان خود در مرز خود با سوریه تاسیس کرده‌است .کردهاطی جنگ ایران و عراق ، کرده‌ای عراق از ایران حمایت کردند ، در حالی که ترکیه روابط ایران و ترکیه را با ترس و لرز بررسی کرد ( Tahmasb ، ۲۰۱۳ ، ص . ۲۹۶ ) Iran’s Nuclear Program   The Iranian nuclear issue is often raised as both a threat and an opportunity for bilateral relations. Although Turkey has not taken a position against Iran’s program, it still has no desire for a nuclear capable neighbor on its eastern border. Under the security offered by the NATO umbrella, Turkey has no nuclear weapons program or ambitions. Nevertheless, a nuclear capable competitor is of substantial concern to Turkish authorities (Derakhshe & Divsalar, 2011). برنامه هسته‌ای ایرانمساله هسته‌ای ایران اغلب به عنوان یک تهدید محسوب می‌شود و فرصتی برای روابط دو جانبه است. اگرچه ترکیه موضع ایران را در برابر برنامه ایران اتخاذ نکرده است ، اما هنوز هیچ میلی برای یک همسایه قادر به هسته‌ای در مرزه‌ای شرقی خود ندارد . تحت تدابیر امنیتی ارائه‌شده توسط چتر ناتو ، ترکیه هیچ برنامه هسته‌ای یا جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ندارد . با این وجود ، یک رقیب قادر به انرژی هسته‌ای نگرانی عمده‌ای نسبت به مقامات ترک دارد ( Derakhshe & Divsalar ، ۲۰۱۱ ) .   Limitations on Iranian–Turkish Relations   Although Iran and Turkey have enjoyed extensive relations since the AKP took power, both countries have considered even greater mutual ties. Nevertheless, limitations exist that specifically arise from their different political regimes. Although Iran’s revolutionary fervor has abated, its ideology has seasoned both domestic and foreign policies. Turkey’s economic and political realms afford more liberal, Western-oriented secular domains in stark contrast to Iran’s ambi-guous view of the West and its ongoing struggle against the United States, Britain, and Zionism.   Middle Eastern affairs are filled with Iran versus the US encounters as American hegemony seeks regional dominance, against which Tehran has continually directed resistance. Despite Iran’s anti-American-Western-Zionist firm and open opposition, Turkey has nevertheless maintained a singular balance with both sides. Turkey’s well-advised foreign policy maintains this balance by holding two differing worldviews as a considered strategy based on dissimilar structural models, which, nevertheless, prohibits any deepening of mutual relations for all concerned (Sinkaya, 2012, pp. 148–149). محدودیت‌های روابط ایران و ترکیهاگرچه ایران و ترکیه از زمانی که حزب عدالت و توسعه قدرت را به دست گرفت , از روابط گسترده‌ای برخوردار بوده‌است , هر دو کشور پیوندهای دوجانبه بیشتری را در نظر گرفته‌اند . با این وجود , محدودیت‌ها وجود دارند که به طور خاص ناشی از رژیم‌های سیاسی متفاوت آن‌ها هستند . اگرچه غیرت انقلابی ایران فروکش کرده‌است , ایدئولوژی این کشور سیاست‌های داخلی و خارجی را تجربه کرده‌است . قلمروهای اقتصادی و سیاسی ترکیه در تضاد کامل با دیدگاه ایران نسبت به غرب و مبارزه مداوم آن علیه ایالات‌متحده , بریتانیا و صهیونیسم است .امور خاورمیانه پر است از ایران در مقابل برخوردهای آمریکا با عنوان هژمونی آمریکا به دنبال تسلط منطقه‌ای است که تهران به طور پیوسته مقاومت را هدایت می‌کند . با وجود شرکت ضد صهیونیستی ضد آمریکایی و غربی ایران , ترکیه با این وجود تراز عجیبی را با هر دو طرف حفظ کرده‌است . سیاست خارجی به خوبی ترکیه این تعادل را با نگاه داشتن دو دیدگاه متفاوت به عنوان یک راهبرد در نظر گرفته مبتنی بر مدل‌های ساختاری غیر مشابه حفظ می‌کند , که با این وجود هرگونه افزایش روابط متقابل برای همه مربوطه را منع می‌کند .  Economic Issues   The 2001 oil and gas pipeline ranks as a major Turkish investment in Iranian companies. According to annual reports from Turkish Statistical Institute, Tehran– Ankara commercial relations over the last decade were valued at US$1 billion in 2000 and increased to US$4 and 16 billion by 2005 and 2011, respectively (Turkish Statistical Institute, 2015). Iran’s share in Turkey’s total trade with the Middle East was about 18 percent in 2000 and reached 33 percent in 2011 (Demiryol, 2013). Economic relations between Iran and Turkey are extremely stable and have not depreciated despite political fluctuations and on the whole both have been pragmatically effective in preserving trade relations and development. During the Iran–Iraq war, Iranian–Turkish economic ties increased as exceptionally positive factors in bilateral accord (Habibi, 2012, p. 2). The years 1981 and 1982 ushered commercial agreements that exchanged Turkish goods for Iranian oil. The recent transfer of Iran’s gas to Turkey tilted the commercial balance in Iran’s favor, especially as a transit hub to Europe for Russian gas, even as Europe seeks alternatives to Russia.   Commercial ties improved as Iran became more inclined to open its markets to Turkish investment. A number of cooperative agreements signed between respec-tive ministries of energy provided for Turkey’s Oil Company acquisition of a concession in the gas fields of southern Pars. Another realm benefitting Turkey is tourism, as it hosts more than one million Iranian tourists annually (Habibi, 2012, p. 4). According to Turkish leaders, relations with Iran are based on a policy of non-intervention in domestic affairs with a view to establish regional benevolence as well as economic and military collaboration (Davutoğlu, 2012b; Republic of Turkey, Ministry of Foreign Affairs, 2015). Thus, Turkey’s public views Iran as agood neighbor rather than a foreign threat. Furthermore, should Turkey join the EU and increase its economic muscle, it would only provide fresh stimuli for the ECO, which remains of great importance to Iran. مسائل اقتصادیخط لوله نفت و گاز در سال ۲۰۰۱ به عنوان بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری ترکیه در شرکت‌های ایرانی در نظر گرفته شد. براساس گزارش‌های سالانه موسسه آمار ترکیه ، روابط تجاری تهران - آنکارا در طی دهه گذشته به ترتیب ۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ به ارزش ۱ میلیارد دلار و در سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۱۱ به ترتیب به ۴ و ۱۶ میلیارد دلار افزایش یافت ( موسسه آمار ترکیه ، ۲۰۱۵ ) . سهم ایران در تجارت کل ترکیه با خاور میانه در سال ۲۰۰۰ حدود ۱۸ درصد بود و در سال ۲۰۱۱ به ۳۳ درصد رسید ( Demiryol ، ۲۰۱۳ ) . روابط اقتصادی بین ایران و ترکیه به شدت پایدار است و علی‌رغم نوسانات سیاسی و هم در کل این دو به طور واقع‌بینانه در حفظ روابط تجاری و توسعه موثر بوده‌اند . طی جنگ ایران و عراق ، پیوندهای اقتصادی ایران و ترکیه به عنوان عوامل فوق‌العاده مثبت در پیمان دوجانبه افزایش یافت ( حبیبی ، ۲۰۱۲ ، p . ۲ ) . سال‌های ۱۹۸۱ و ۱۹۸۲ توافق‌نامه‌های تجاری ای را که کالاهای ترکیه را برای نفت ایران رد و بدل کردند ، هدایت نمود . انتقال اخیر گاز ایران به ترکیه ، تراز تجاری را به نفع ایران ، به ویژه به عنوان یک مرکز ترانزیت برای گاز روسیه ، کج کرد ، حتی اگر اروپا به دنبال جایگزین‌هایی برای روسیه باشد.با افزایش تمایل ایران برای باز کردن بازارهای خود به سوی سرمایه‌گذاری ترکیه ، روابط تجاری بهبود یافت . تعدادی از توافق‌نامه‌های هم‌کاری بین وزارتخانه‌های مختلف انرژی که برای شرکت نفت ترکیه به منظور کسب امتیاز در میدان گازی پارس جنوبی به امضا رسیدند ، امضا شدند . یک قلمرو دیگر به نفع ترکیه گردشگری است ، زیرا میزبان سالانه بیش از یک میلیون گردشگر ایرانی است ( حبیبی ، ۲۰۱۲ ، p . ۴ ) . به گفته رهبران ترکیه ، روابط با ایران براساس سیاست عدم مداخله در امور داخلی و نیز هم‌کاری اقتصادی و نظامی ( Davutoglu ، ۲۰۱۲ b ؛ جمهوری ترکیه ، وزارت امور خارجه ، ۲۰۱۵ ) است . بنابراین ، مردم ترکیه به جای تهدید خارجی ، ایران را به عنوان یکی از همسایگان خود تلقی می‌کنند . علاوه بر این، اگر ترکیه به اتحادیه اروپا بپیوندد و قدرت اقتصادی اش را افزایش دهد ، تنها محرک تازه‌ای برای سازمان اکو خواهد بود که از اهمیت زیادی برای ایران برخوردار است . Political Issues   Iranian–Turkish relations have been stable these past few years. Significant problems were eliminated and both countries now share mutual consideration, collaboration, and trust with regard to political, economic, and cultural matters. Erdoğan’s principles of foreign policy comprise (i) partnership with Islamic countries and (ii) energy security, especially with respect to Eurasian resources (Babali, 2010). Iran and Turkey are also interested in maintaining Iraq’s unity, although they differed over shared authority with a Shia political structure and resultant imbalance of power. Most bilateral agreements were struck under Erdoğan. Since 2001, common political, security, cultural, and economic issues have engendered a long-term partnership under auspices of joint security com-missions to oversee and assure border security and antiterrorist forces, while at the same time build and protect a natural gas pipeline to Turkey in addition to the development of cultural and artistic exchanges. For different reasons, both coun-tries also oppose Israeli influence in Iraq. Despite an extensive set of cooperative measures, Iran does not agree with Ankara’s position on the Kurds. Moreover, Turkey is quite concerned about Israel’s support of Kurdish autonomy in northern Iraq. This extremely sensitive difference runs deep, although Turkey and Iran agree to differ on this and a few other regional issues and approaches to govern-ance (Tahmasb, 2013, p. 143). مسائل سیاسیروابط ایران و ترکیه در چند سال گذشته ثابت بوده‌است . مشکلات مهم حذف شدند و هر دو کشور در حال حاضر با توجه ، هم‌کاری ، و اعتماد در رابطه با مسائل سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی مشترک هستند . اصول سیاست خارجی اردوغان شامل هم‌کاری با کشورهای اسلامی و ( ۲ ) امنیت انرژی بویژه نسبت به منابع Eurasian است ( Babali ، ۲۰۱۰ ) . ایران و ترکیه نیز به حفظ اتحاد عراق علاقمند هستند ، اگرچه آن‌ها نسبت به قدرت مشترک با ساختار سیاسی شیعه و عدم تعادل ناشی از قدرت اختلاف‌نظر دارند . اکثر توافقات دو جانبه به موجب اردوغان مورد اصابت قرار گرفتند . از سال ۲۰۰۱ ، مسائل سیاسی ، امنیتی ، فرهنگی و اقتصادی یک مشارکت بلندمدت تحت نظارت هیات‌های امنیتی مشترک برای نظارت و تضمین امنیت مرزی و نیروهای ضد تروریستی ایجاد کرده‌اند ، در حالی که در همان زمان ساخت و حفاظت از یک خط لوله گاز طبیعی به ترکیه علاوه بر توسعه مبادلات فرهنگی و هنری . به دلایل مختلف ، هر دو کشور با نفوذ اسرائیل در عراق مخالف هستند . علی‌رغم مجموعه گسترده‌ای از اقدامات تعاونی ، ایران با موضع آنکارا در مورد کردها موافق نیست . علاوه بر این ، ترکیه کاملا ً نگران حمایت اسرائیل از خودمختاری کردها در شمال عراق است . این اختلاف بسیار حساس ، با وجود اینکه ترکیه و ایران بر سر این مساله توافق دارند و چند مساله منطقه‌ای دیگر و رویکردهای مربوط به اجرای آن به توافق رسیدند ( Tahmasb ، ۲۰۱۳ ، p . ۱۴۳ ) . Exemplary Regional Roles of Both Nations   Both countries share a set of complex relations. At the political level, trust is consi-dered but deterministic results go wanting. Iran’s principal of regional security is its top foreign policy (Ramazani, 1976). Despite doubts, Iranian authorities attempted to develop friendly relations due to fears over Turkey’s regional role as a publicly accepted agent of the Sunni community in Iraq, a function that still balances Sunni versus Shia power in the Middle East. A current function was exorcized by Turkey’s 2008 pact with the Gulf Cooperation Council. An obvious outcome of this was the attempt at peaceful cooperation between members as a counterweight to Iranian influence. Over the last 10 years, Turkey took great steps to present itself as an internationally influential power. Its intelligent exploitation of geopolitical advan-tages and geo-cultural competence presented a newly defined cosmopolitan entity whose views and abilities commanded a global role in international politics. Hence, the new century welcomed Turkey’s views on the Middle East and its attempts to reenter decamped Ottoman holdings as Ankara took the stage as a regional player (Niakuyi & Behmanesh, 2012, p. 123). نقشهای منطقه ای نمونه از هر دو کشور هر دو کشور روابط پیچیده ای دارند. در سطح سیاسی، اعتماد محقق شده است، اما نتایج قطعی به دنبال آن هستند. اصل امنیت ایران منطقه سیاست خارجی آن است (رمضانی، 1976). علیرغم شک و تردید، مقامات ایرانی تلاش کردند روابط دوستانه را به دلیل ترس از نقش منطقه ای ترکیه به عنوان یک عامل پذیرفته شده عمومی از جامعه سنی در عراق، که هنوز هم سنی و شیعه در خاورمیانه را متعادل می کند، تلاش می کردند. تعهد فعلی توسط پیمان ترکیه در سال 2008 با شورای همکاری خلیج فارس صورت گرفت. یک نتیجه آشکار از این، تلاش برای همکاری صلح آمیز میان اعضا به عنوان مقیاس ضد نفوذ ایران بود. طی ده سال گذشته، ترکیه گام های بزرگی برای ارائه خود به عنوان قدرت بین المللی با نفوذ. بهره برداری هوشمندانه از مزایای ژئوپلیتیکی و صلاحیت های جغرافیایی و فرهنگی، یک نهاد جهانگشایی را به نمایش گذاشت که دیدگاه ها و توانایی هایش نقش جهانی را در سیاست های بین المللی به عهده داشت. از این رو، قرن جدید از دیدگاه ترکیه در مورد خاورمیانه و تلاش هایش برای بازسازی اماکن عقب نشینی عثمانی، به عنوان آنکارا، به عنوان یک بازیکن منطقوی (نیاکی و بهمنش، 2012، ص 123) را پذیرفت. The Islamic Republic of Iran’s active presence in regional issues is also unavoidable. Post9/11 changes increased Iran’s power and influence as Tehran pursued a larger role in regional affairs. The post-division insurgency chaos in Iraq created potentially ominous future problems for both Iran and Turkey. The latter waxed anxious as a Sunni minority took power in Iraq while Iran strengthened Shia groups who confronted Arab politics. Political experts hold Turkey as the Middle Eastern model of a moderate Islamic state, especially after the AKP demonstrated inclinations toward religious principles that consistently stood with Western models of liberal democracy. The AKP managed to establish an Islamic platform that promoted aspirations toward regional leadership. They applied Islamic tools as a sign for the three nationalist communities of Turkey, Arabia, and Iran. Despite many naysayers, the party supported and thus legiti-mized Hamas’ increasing profile in the Muslim world. Both countries continue to optimize respective regional roles despite historical, identity, and political obstacles and numerous competitors, and have thus far managed the field hand-somely (Sa’ei & Mohammadzadeh, 2013, pp. 11–12).   Turkey’s “active presence” in regional affairs is another manifestation of the sobering changes in domestic and international policies wrought by the AKP since 2002 to achieve national objectives. The new administration’s ideolo-gical and geostrategic opportunism most certainly advanced its regional and global profile. حضور فعال جمهوری اسلامی ایران در مسائل منطقه‌ای نیز اجتناب‌ناپذیر است . تغییرات ۱۱ / ۱۱ باعث افزایش قدرت و نفوذ ایران در تهران شد ؛ چرا که تهران نقش بزرگ‌تری در امور منطقه‌ای داشته‌است . هرج و مرج پس از تقسیم در عراق مشکلات بالقوه شومی برای ایران و ترکیه ایجاد کرده‌است . دولت در حالی که یک اقلیت سنی قدرت را در عراق به دست گرفت ، به شدت نگران شد ، در حالی که ایران گروه‌های شیعه که با سیاست عرب روبرو بودند را تقویت کرد . کارشناسان سیاسی ترکیه را به عنوان مدل خاور میانه یک کشور میانه‌رو اسلامی در نظر گرفته‌اند ، به خصوص پس از آنکه حزب AKP تمایلات خود را به اصول مذهبی نشان داد که به طور مداوم با مدل‌های غربی دموکراسی لیبرال استوار بود . حزب عدالت و توسعه توانست یک خط‌مشی اسلامی ایجاد کند که اشتیاق به رهبری منطقه‌ای را ترویج کند . آن‌ها از ابزارهای اسلامی به عنوان نشانه‌ای برای سه جامعه ملی گرای ترکیه ، عربستان و ایران استفاده کردند . با وجود بسیاری از naysayers ، این حزب حمایت کرد و به این ترتیب جایگاه " حماس " را در جهان اسلام افزایش داد . هر دو کشور با وجود موانع تاریخی ، هویت ، و موانع سیاسی و رقبای متعدد همچنان به بهینه‌سازی نقش‌های منطقه‌ای خود ادامه می‌دهند و تا کنون مدیریت حوزه را مدیریت کرده‌اند ( Sa " Mohammadzadeh ، ۲۰۱۳ ، pp . ۱۱ - ۱۲ ) .حضور فعال ترکیه در امور منطقه‌ای یکی دیگر از نشانه‌های تغییر هوشیار در سیاست‌های داخلی و بین‌المللی است که از سال ۲۰۰۲ برای رسیدن به اهداف ملی اعمال شده‌است . مسلما ً فرصت‌طلبی دولت جدید و فرصت‌طلبی قطعا ً پروفایل منطقه‌ای و جهانی آن را ارتقا می‌دهند . Dimensions of Regional Competition Iran and the Syrian Crisis Before we investigate Iran’s position on the Syrian crisis, we examine the 2011 protests and introduce Iran and Syria in light of contemporary history. The pre-Islamic revolution period held somewhat cooler relations between Iran and Syria when different political systems and foreign orientations marshaled flagging rela-tions. At the time, Iran depended on the West and recognized Israel but Syria opposed Iran, a country with a parliamentary republican system that favored the Eastern block. Syria also considered Israel regime a mortal enemy. The Islamic revolutionary triumph then piloted a turning point in relations, which afterward rapidly improved. An important reason for the improvement had lain in Syria’s relations with the Shah’s opponents prior to the revolution. Changes in the foreign policy of the Islamic Republic divorced from Israel but also isolated Iran from the Western block and, along with Syria, opposed the Iraqi regime. Furthermore, Syria supported Iran during the imposition of the Iraq–Iran war, which was of great significance because it indicated the war was not an Arab–Farsi conflict. Furthermore, Syria closed pipelines to the north that effectively cut the supply of Iraqi oil to Eastern Mediterranean coastal regions, imposing enormous economic damage on Iraq. ابعاد رقابت منطقه‌ای ایران و بحران سوریهپیش از اینکه به بررسی موضع ایران در مورد بحران سوریه بپردازیم، اعتراضات ۲۰۱۱ را مورد بررسی قرار داده و ایران و سوریه را در پرتو تاریخ معاصر معرفی می‌کنیم . دوره پیش از انقلاب اسلامی روابط کمی خنک‌تر بین ایران و سوریه در زمانی برقرار کرد که سیستم‌های سیاسی مختلف و جهت گیری های خارجی برای نشان دادن روابط مفید بودند . در آن زمان ، ایران به غرب وابسته بوده و اسرائیل را شناخته‌است ، اما سوریه با ایران مخالف است، کشوری با سیستم جمهوری پارلمانی که طرفدار بلوک شرق است . سوریه نیز رژیم اسرائیل را دشمن جانی می‌دانست . سپس پیروزی انقلاب اسلامی نقطه عطفی در روابط شد که پس از آن به سرعت بهبود یافت. یک دلیل مهم برای پیشرفت در روابط سوریه با مخالفان شاه پیش از انقلاب بود . تغییرات در سیاست خارجی جمهوری اسلامی از اسرائیل جدا شد ، اما ایران را از بلوک غرب جدا کرد و به همراه سوریه با رژیم عراق مخالفت کرد. علاوه بر این ، سوریه از ایران در طول تحمیل جنگ عراق و عراق حمایت کرد ، که از اهمیت زیادی برخوردار بود ، زیرا نشان می‌داد که جنگ یک مناقشه اعراب و اعراب نیست . علاوه بر این ، سوریه خطوط لوله را به سمت شمال مسدود کرد که به طور موثر تامین نفت عراق را به مناطق ساحلی شرقی مدیترانه ، تحمیل خسارت اقتصادی عظیم به عراق قطع کرد . Syria also vetoed the Arab coalition of war against Iran at a Summit meeting of Arab States in 1982 and shared advanced defensive weapons with Iran whilesanctions against Iran and Syria deepened their relations including Lebanon. Relations between Syria and Iran held important economic and political benefits as Syria increased its role as a mediator in the region, especially between Iran and Turkey. Iran considered Bashar al-Assad a strategic ally of great depth by 2006 and emphasized that their relations were the very best the Middle East had on offer (Eligür, 2006). In addition, the logistical role played by Syria toward Lebanon’s Hezbollah and Hamas formed a de facto political alliance with Iran. As a result of all the above, Iran has continued to support al-Assad’s administration throughout the current Syrian crisis. Any collapse of al-Assad government would only intensify regional Iranian isolation, as any replacement would be less inclined to collaborate with Iran. Hence, Iran considered the Syrian protestors an un-Islamic movement, likely plotted and fomented by foreign actors from Arabia, Turkey, and the West. Iranian authorities have alleged that Saudi Arabia finan-cially supported and armed the Salafists while Turkey aided American interven-tion in an attempt to collapse the Syrian regime. Hence, the Islamic Republic of Iran resists such impositions in support of the 30-year Tehran–Damascus strategic coalition (Niakuyi, 2012, pp. 162–164). سوریه همچنین ائتلاف اعراب علیه ایران در نشست سران کشورهای عربی در سال ۱۹۸۲ را وتو کرد و سلاح‌های دفاعی پیشرفته خود را با ایران به اشتراک گذاشت و سوریه و سوریه روابط خود از جمله لبنان را عمیق‌تر کردند . روابط بین سوریه و ایران دارای منافع اقتصادی و سیاسی مهمی است چرا که سوریه نقش خود را به عنوان میانجی در منطقه ، به ویژه بین ایران و ترکیه ، افزایش داده‌است . ایران بشار الاسد را متحد استراتژیک با عمق زیاد سال ۲۰۰۶ در نظر گرفت و تاکید کرد که روابط آن‌ها بهترین گزینه خاور میانه بوده‌است ( Eligur ، ۲۰۰۶ ) . به علاوه ، نقش لجستیکی سوریه نسبت به حزب‌الله لبنان و حماس یک اتحاد سیاسی بالفعل با ایران تشکیل داده‌است . در نتیجه همه موارد بالا ، ایران به حمایت از دولت الاسد در طول بحران فعلی سوریه ادامه داده‌است . هر گونه فروپاشی دولت اسد تنها انزوای ایران را تشدید خواهد کرد زیرا هر جایگزینی تمایل کمتری به هم‌کاری با ایران دارد . از این رو ، ایران معترضان سوری را یک جنبش ضد اسلامی می‌داند و احتمالا ً با بازیگران خارجی از عربستان‌سعودی ، ترکیه و غرب دامن می‌زند . مقامات ایرانی ادعا کرده‌اند که عربستان‌سعودی تحت حمایت و مسلح سلفی‌ها است در حالی که ترکیه در تلاش برای سرنگونی رژیم سوریه به کمک آمریکا کمک کرده‌است . از این رو ، جمهوری اسلامی ایران در مقابل ائتلاف استراتژیک ۳۰ ساله تهران - دمشق ، مقاومت می‌کند ( Niakuyi ، ۲۰۱۲ ، pp . ۱۶۲ - ۱۶۴ ) Changes in Turkey and Syria   The AKP brought important changes to Turkish foreign policy that emphasized the elimination of regional problems and challenges. Indeed, they preferred inter-action and dialogue to mere détente. As the Turks increased political and eco-nomic collaboration with Syria and other Arabic countries, relations between Damascus and Ankara increased after 2003. The historic trip of Bashar al-Assad to Turkey in January 2004 announced a more effective system of exchange and improved relations with Iraq and Kurdish independence movements in northern Iraq. Later, Davutoğlu, Turkey’s foreign minister, visited Erbil in Aban in October 2009, which confirmed a revision in Turkey’ relations with Israel and other Arab leaders, namely, the verbal exchange between Erdoğan and President Shimon Peres at the Davos summit in January 2009 and the Israeli attack on the Freedom flotilla in May 2010. These instances marked an important topographic change in Turkish foreign policy and were based on the AKP’s revision of Turkey’s regional and international platforms (Bayat, 2011, pp. 169–171).   Other factors marking Turkey’s improved profile in the Middle East include   (i)   a lack of support for the Syrian labor party; (ii) arrest of Kurdish leader Abdullah Öcalan; (iii) Syria’s military weakness; (iv) post-9/11 international pressure on Syria as an axis of evil; (v) the forced exit of Syrian military from Lebanon; (vi) improved relations between Turkey and its neighbors to eliminate impediments to its EU ambitions; (vii) strengthened relations with Arab nations; and (viii) normalization of relations with Syria. All of these events lie within a new Turkish foreign policy framework that advances the exploitation of opportu-nities for economic benefit and implies fundamental changes in Turkey’s political structure after Islamists took power, going far beyond détente to improve relations with Syria (‘Agha ‘Alikhani, 2011, p. 42). تغییرات در ترکیه و سوریهحزب توسعه و توسعه تغییرات مهمی را در سیاست خارجی ترکیه به ارمغان آورد که بر حذف مشکلات و چالش‌های منطقه‌ای تاکید کرد . در واقع ، آن‌ها عمل متقابل و گفتگو را به تنش‌زدایی صرف ترجیح می‌دادند . با افزایش هم‌کاری اقتصادی و اقتصادی با سوریه و دیگر کشورهای عربی ، روابط بین دمشق و آنکارا پس از سال ۲۰۰۳ افزایش‌یافته است. سفر تاریخی بشار اسد به ترکیه در ژانویه ۲۰۰۴ ، سیستم موثرتر تبادل و بهبود روابط با عراق و جنبش‌های استقلال کرد در شمال عراق را اعلام کرد . بعدا ً، داوود ، وزیر امور خارجه ترکیه ، در اکتبر ۲۰۰۹ از اربیل دیدن کرد که در آن تجدید نظر در روابط ترکیه با اسرائیل و دیگر رهبران عرب یعنی تبادل لفظی بین اردوغان و رئیس‌جمهور شیمون پرز در نشست داوس در ژانویه ۲۰۰۹ و حمله اسرائیل به ناوگان آزادی در ماه مه ۲۰۱۰ را تایید کرد . این نمونه‌ها تغییر توپوگرافی مهمی را در سیاست خارجی ترکیه نشان دادند و براساس تجدید نظر AKP از سکوهای منطقه‌ای و بین‌المللی ترکیه ( Bayat ، ۲۰۱۱ ، pp . (۱۶۹ - ۱۷۱ ) .عوامل دیگری که به شاخص بهبود یافته ترکیه در خاور میانه اشاره می‌کنند عبارتند از:۱. عدم حمایت حزب کارگر سوریه ؛ ( ۲ ) دستگیری رهبر کرد عبدالله اوجالان ؛ ( III ) ضعف نظامی سوریه ؛ ( iv ) خروج اجباری ارتش سوریه از لبنان ؛ ( ح ) روابط تقویت‌شده با کشورهای عربی ؛ و ( هشتم ) عادی‌سازی روابط با سوریه . همه این رویدادها در چارچوب سیاست خارجی ترکیه قرار دارند که بهره‌برداری از opportu - nities را برای منافع اقتصادی پیش می‌برد و نشان‌دهنده تغییرات بنیادی در ساختار سیاسی ترکیه پس از قدرت گرفتن اسلام گرایان برای بهبود روابط با سوریه است ( " آقا " ، ۲۰۱۱ ، ص . ۴۲ ) . When protestors opposed Bashar al-Assad, Turkey’s administration under Erdogan entered as a mediator with diplomatic entreaties for al-Assad’s govern-ment to conciliate through democratic reforms. Turkey established dialogue with the opposition leader, Akhavan Al-Moslemin and hosted four conferences. Most attendees were Islamists. By measuring contemporary sentiment, Turkey outper-formed regional competitors such as Iran. Through collaboration with its Western allies, and when considering the orientation of domestic changes in Syria, Turkey also assessed its own advantages as a pioneer of regional transformation (Bayat, 2011, pp. 169–171).   The Syrian crisis marked a turning point in the decline of Iranian–Turkish rela-tions. It also led to the establishment of a missile defense shield in Turkey and Ankara’s intervention and support of ethnic minorities in Iraq. In addition, Turkey attempted to propagate a specific political brand of Islamic secularism, while changing positions on nuclear programs and participating in unilateral sanctions, and support for ethnic activities in Azerbaijan (Larrabee & Nader, 2013).     The Establishment of a Missile Defense System   The NATO missile defense system along the Iran–Turkey border is the result of security concerns that Tehran decried. Turkey established the system in 2011 while trying to avoid damages to mutual trust. The Syrian crisis afforded Ankara the opportunity to accept this system along its Syrian and Iranian borders to relieve Turkey’s security concerns after frequent threats and warnings from Iranian military authorities (World Bulletin, 2011). هنگامی که معترضان با بشار اسد مخالف بودند، دولت ترکیه تحت ریاست اردوغان به عنوان میانجی با درخواست‌های دیپلماتیک برای دولت الاسد برای آشتی با اصلاحات دموکراتیک وارد شد . ترکیه با رهبر مخالفان ، akhavan Al گفتگو کرد و میزبان چهار کنفرانس بود . اکثر شرکت کنندگان اسلام گرایان بودند . ترکیه با اندازه‌گیری احساسات معاصر ، رقبای منطقه‌ای مانند ایران را شکل داد . ترکیه از طریق هم‌کاری با متحدان غربی خود و با در نظر گرفتن جهت گیری تغییرات داخلی در سوریه ، مزایای خود را بعنوان پیشگام تبدیل منطقه‌ای ارزیابی کرد ( Bayat ، ۲۰۱۱ ، pp . (۱۶۹ - ۱۷۱ ) .بحران سوریه نقطه عطفی در کاهش روابط ایران و ترکیه بود . این کشور همچنین منجر به ایجاد یک سپر دفاعی موشکی در ترکیه و مداخله آنکارا و حمایت از اقلیت‌های قومی در عراق شد . علاوه بر آن ، ترکیه تلاش کرد تا یک برند سیاسی خاص از سکولاریسم اسلام منتشر کند ، در حالی که در حال تغییر مواضع در برنامه‌های هسته‌ای و مشارکت در تحریم‌های یکجانبه و حمایت از فعالیت‌های قومی در آذربایجان ( Larrabee & نادر ، ۲۰۱۳ ) .تاسیس یک سیستم دفاع موشکیسیستم دفاع موشکی ناتو در امتداد مرز ایران و ترکیه نتیجه نگرانی‌های امنیتی در تهران است . ترکیه این سیستم را در سال ۲۰۱۱ در حالی ایجاد کرد که در تلاش برای اجتناب از آسیب به اعتماد متقابل بود. بحران سوریه به آنکارا این فرصت را داد تا این سیستم را در امتداد مرزه‌ای سوریه و ایران بپذیرد تا نگرانی‌های امنیتی ترکیه پس از تهدیدات مکرر و هشدارهایی از سوی مقامات نظامی ایران برطرف شود . Conclusion   Turkey’s geopolitical position as a path of communication between Europe and Iran, and a long tradition of conflict with its imposing neighbor, invited this inves-tigation of their regional and foreign policies. Recent changes in Turkey wrought by the AKP mark a new visionary period, especially as it follows neo-Ottoman strategies spawned during the considerably historic and penetrating presidency of Turgut Özal (1989–1993). After the Justice and Development Islamist Party came voted to office in 2002, Turkey intervened in several regional equations while balancing its Western advantages for strategically significant national benefit with a clear view toward achieving specific goals in the third millennium.   To manage Western strategic goals in its new international niche, Turkey opti-mized every potential opportunity for global bargaining to its benefit.   Based on the Turkish model of multidimensional regionalism and considering the geopolitical fragility of Middle East, Central Asian, Caucasus, and Balkan regions, Iran adopted constructive interactions with upstream foreign policy that carried deeper policy-making implications. Hence, regionalism was used to promote strategic goals in the international system. Based on the “westernization”of Turkish foreign policy, Iranian elitist contemplations waxed toward utilitarian interaction with Turkey to maximize proximity while avoiding marginalization in the international arena. Thus, Iran manipulated regional effects wrought by Turkey’s well-founded framework and relations with transnational powers. Strategically, the Turkish management of Western ambitions facilitated institutional charters for capi-talism (EU and NATO). Hence, the Iranian–Turkish interactions comprised an Asian-Muslim framework that extended far beyond mutual exchange.   Ahmadinejad’s foreign policy considered political diversity and foreign relations with profound insight. From the beginning, his government enhanced relations with various countries and in different fields of human endeavor. Turkey was among Iran’s highest priorities and now we know why. Presently, Turkey attempts to increase its role in regional and international arenas to reduce its strategic vulnera-bility. At the same time, it does not ignore any advantage as the West uses them to better focus on its ambitions in the Middle East and Eurasia.   Davutoğlu is the AKP’s main foreign policy architect. Turkey’s economic power has reached the seventh position in Europe, so there is no doubt it is a headlining player in the region. Optimistically, Turkey’s new direction resulted from domestic democratic changes. During Ahmadinejad and Erdoğan adminis-trations (2002–2010), when added to regional and international events, these changes allowed Iran and Turkey to overcome a long history of negativity and develop the firm ground of mutual trust upon which both nations now collaborate for the benefit of their people. نتیجه‌گیریموقعیت ژئوپلیتیک ترکیه به عنوان مسیر ارتباطی بین اروپا و ایران و یک سنت طولانی درگیری با همسایه با ابهت آن ، این inves - tigation سیاست‌های منطقه‌ای و خارجی آن‌ها را دعوت کرد . تغییرات اخیر در ترکیه که از سوی حزب توسعه و توسعه صورت گرفت ، دوره رویایی جدیدی را به خود اختصاص داد، به خصوص که در آن استراتژی Ottoman در طول ریاست‌جمهوری قابل‌توجه و نفوذ ناپذیر of Ozal ( ۱۹۸۹ - ۱۹۹۳ ) کاشته شد . بعد از اینکه حزب اسلام گرا و توسعه در سال ۲۰۰۲ به این دفتر رای دادند ، ترکیه در چندین معادله منطقه‌ای دخالت کرد در حالی که مزایای غربی خود را برای منافع ملی قابل‌توجه استراتژیک با دیدگاه روشن نسبت به دستیابی به اهداف خاص در هزاره سوم متعادل کرد .ترکیه برای مدیریت اهداف استراتژیک غربی در جایگاه بین‌المللی خود ، هر فرصت بالقوه برای چانه زدن جهانی به نفع خود را از دست می‌دهد .براساس مدل ترکیه از منطقه‌گرایی چند بعدی و با در نظر گرفتن شکنندگی geopolitical خاورمیانه ، آسیای میانه ، قفقاز ، و بالکان ، ایران تعاملات سازنده‌ای با سیاست خارجی بالادست را اتخاذ کرد که مفاهیم ضمنی سیاستگذاری را به همراه داشت . بنابراین ، منطقه‌گرایی برای ترویج اهداف استراتژیک در سیستم بین‌المللی به کار گرفته شد . با توجه به " westernization " سیاست خارجی ترکیه ، contemplations elitist ایران به تعامل utilitarian با ترکیه برای به حداکثر رساندن مجاورت و اجتناب از حاشیه رانده شدن در عرصه بین‌المللی اشاره کردند . بنابراین ، ایران اثرات منطقه‌ای ایجاد شده توسط چارچوب بنیاد شناخته‌شده ترکیه و روابط با قدرت‌های فراملی را دستکاری کرد . از نظر استراتژیک ، مدیریت ترکیه‌ای اهداف سازمانی را برای capi - talism ( اتحادیه اروپا و ناتو ) تسهیل کرد . از این رو ، تعاملات ایران و ترکیه مشتمل بر یک چارچوب اسلامی - اسلامی است که فراتر از مبادلات متقابل گسترده شده‌است .سیاست خارجی احمدی‌نژاد به عنوان تنوع سیاسی و روابط خارجی با بینش عمیق در نظر گرفته می‌شود . از ابتدا ، دولت او روابط با کشورهای مختلف و زمینه‌های مختلف تلاش انسانی را افزایش داد . ترکیه در میان اولویت‌های ایران قرار داشت و اکنون می‌دانیم چرا . در حال حاضر ، ترکیه می‌کوشد تا نقش خود را در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی افزایش دهد تا آسیب‌پذیری استراتژیک خود را کاهش دهد. در عین حال ، هیچ مزیتی را نادیده نمی‌گیرد زیرا غرب از آن‌ها برای تمرکز بهتر بر جاه‌طلبی‌های خود در خاور میانه و اوراسیا استفاده می‌کند .داود معمار اصلی سیاست خارجی حزب AKP است . قدرت اقتصادی ترکیه به جایگاه هفتم در اروپا رسیده‌است ، بنابراین شکی نیست که آن یک بازیکن برجسته در منطقه است . optimistically ، مسیر جدید ترکیه ناشی از تغییرات دموکراتیک داخلی است . طی دوران احمدی‌نژاد و اردوغان adminis ( ۲۰۰۲ - ۲۰۱۰ ) ، این تغییرات به ایران و ترکیه اجازه داد تا بر تاریخ طولانی منفی‌ها غلبه کنند و سطح محکم اعتماد متقابل را که هر دو کشور برای منافع مردم خود با یکدیگر هم‌کاری می‌کنند ، توسعه دهند . Acknowledgment   The authors would like to thank University Technology of Malaysia (UTM), Research Management Centre (RMC), for 12H19 grant that provided support for this research. سپاسگزاری:این نویسندگان مایل به تشکر از فن‌آوری دانشگاه مالزی , مرکز مدیریت تحقیقات ( آی اس پی ) , و موسسه مدیریت تحقیقات هستند .
download article  

ترجمه متون تخصصی:درس هفتم:institutionalim ,marxism

 Institutionalism

        Institutionalists share many of Realism’s assumptions about the international system— that it is anarchic, that States are self-interested, rational actors seeking to survive while increasing their material conditions, and that uncertainty pervades relations between countries. However, Institutionalism relies on microeconomic theory and game theory to reach a radically different conclusion—that co-operation between nations is possible


نهادگرایی

نهادگرایی فرضیات " واقع‌گرایی " را در مورد سیستم بین‌المللی به اشتراک می‌گذارد - که آن هرج و مرچ است، دولت‌ها بدنبال منفعت خود هستند، در حالی که بازیگران عقلانی میخواهند شرایط مادی خود  را افزایش دهند،بدنبال بقا هستند و ابهام آمیز بودن (عدم قطعیت)در روابط بین کشورها فرا گیر می شود . با این حال ، نهادگرایی بر نظریه اقتصاد خرد و نظریه بازی تکیه دارد تا  (اساسا)به یک نتیجه‌گیری کاملا ً متفاوت برسد - که هم‌کاری بین کشورها ممکن است .


 

   The central insight is that cooperation may be a rational, self-interested strategy for countries to pursue under certain conditions (Keohane 1984). Consider two trading partners. If both countries lower their tariffs they will trade more and each will become more prosperous, but neither wants to lower barriers unless it can be sure the other will too. Realists doubt such co-operation can be sustained in the absence of coercive power because both countries would have incentives to say they are opening to trade, dump their goods onto the other country’s markets, and not allow any imports

 
 
بینش مرکزی این است که همکاری ممکن است یک استراتژی منطقی و  و به نفع خود (غرض شخصی)برای کشورهای باشد تا  تحت شرایط خاصی دنبال شوند.(Keohane 1984).دو شریک تجاری را در نظر بگیرید. اگر هر دو کشور تعرفه‌های خود را پایین بیاورند، باز هم تجارت خواهندکرد و هر کدام مرفه‌تر خواهند شد، اما هیچ یک از آن‌ها خواستار کاهش موانع نخواهندشد مگر این که مطمئن شود طرف دیگر هم خواهد بود. واقع گرایان تردید دارند که چنین هم‌کاری رامیتوان در غیاب قدرت اجباری حفظ کرد،زیرا هر دو کشور انگیزه‌هایی
برای گفتن دارند که آن‌ها به سمت تجارت باز  وارد می‌شوند، اینکه  کالاهای خود را بر روی بازارهای دیگر کشورمی‌ریزند، و به هیچ وجه اجازه واردات نمی‌دهند.
Institutionalists, in contrast, argue that institutions—defined as a set of rules, norms, practices and decision-making procedures that shape expectations—can overcome the uncertainty that undermines co-operation. First, institutions extend the time horizon of interactions, creating an iterated game rather than a single round. Countries agreeing on ad hoc tariffs may indeed benefit from tricking their neighbors in any one round of negotiations. But countries that know they must interact with the same partners repeatedly through an institution will instead have incentives to comply with agreements in the short term so that they might continue to extract the benefits of co-operation in the long term

Institutions thus enhance the utility of a good reputation to countries; they also make punishment more credible.

در مقابل، نهاد گرایی  استدلال می‌کنند که موسسات - که به عنوان مجموعه‌ای ازقواعد، هنجارها،عملکردها و
 روندهای تصمیم‌گیری تعریف‌شده - می‌توانند بر عدماطمینان که هم‌کاری را تضعیف می‌کند غلبه کنند. اول، موسسات افق زمانی تعاملات رابسط می‌دهند، و یک بازی تکرار را به جای یک دور واحد ایجاد می‌کنند. 
کشورهایی کهبر روی تعرفه‌های تک کاره توافق می‌کنند ممکن است از فریب همسایگان خود در هر دوراز 
مذاکرات بهره‌مند شوند. اما کشورهایی که می‌دانند آن‌ها باید به طور مکرر از طریقیک موسسه با یکدیگر تعامل داشته باشند به جای آن انگیزه‌هایی برای انطباق باتوافقات در کوتاه‌مدت خواهند داشت به طوری که آن‌ها ممکن است به استخراج مزایایهم‌کاری در موسسات بلند مدت ادامه دهند در نتیجه منفعت شهرت خوب را به کشورهاافزایش دهند؛ آن‌ها همچنین مجازات بیشتری را مرتکب می‌شوند.

Second, Institutionalists argue that institutions increase information about State behaviour. Recall that uncertainty is a significant reason Realists doubt co-operation can be sustained. Institutions collect information about State behaviour and often make judgments of compliance or non-compliance with particular rules. States thus know they will not be able
to ‘get away with it’ if they do not comply with a given rule

دوم ، نهاد گرایان استدلال می‌کند که موسسات ،اطلاعاتی در مورد رفتار دولت را افزایش می‌دهند . به یاد می‌آورید که عدم قطعیت(ابهام آمیز بودن)یک دلیل قابل‌توجه برای شک و تردید است که هم‌کاری می‌تواند پایدار باشد . نهادها ،اطلاعات مربوط به رفتار دولت را جمع‌آوری می‌کنند و اغلب قضاوت درباره انطباق یا عدم انطباق با قوانین خاص را انجام می‌دهند . بنابراین دولت‌ها می‌دانند که اگر با یک قاعده مشخص موافقت نکنند نمی‌توانند با آن کنار بیایند .

12       Third, Institutionalists note that institutions can greatly increase efficiency. It is costly for States to negotiate with one another on an ad hoc basis. Institutions can reduce the transaction costs of co-ordination by providing a centralized forum in which States can meet. They also provide ‘focal points’—established rules and norms—that allow a wide array of States to quickly settle on a certain course of action. Institutionalism thus provides an explanation for international co-operation based on the same theoretical assumptions thatlead Realists to be skeptical of international law and institutions


سوم ، نهاد گرایان توجه دارند که موسسات می‌توانند به شدت کارآیی را افزایش دهند. برای دولت‌ها پر هزینه است که با یکدیگر بر روی یک پایه خاص مذاکره کنند . موسسات می‌توانند با ارائه یک انجمن متمرکز که در آن کشورها می‌توانند با یکدیگر هم‌کاری کنند هزینه‌های معامله را کاهش دهند . آن‌ها همچنین " نقاط کانونی " قواعد و هنجارهای مسلم را فراهم می‌کنند - که اجازه می‌دهد تعداد زیادی از کشورها به سرعت در یک مسیر خاص عمل کنند . بنابراین نهاد گرایان توضیحی برای هم‌کاری بین‌المللی براساس فرضیات نظری مشابه ارایه می‌دهد که منجر به شکاک بودن قوانین و نهاده‌ای بین‌المللی می‌شود .


 

       One way for international lawyers to understand Institutionalism is as a rationalist theoretical and empirical account of how and why international law works. Many of the conclusions reached by Institutionalist scholars will not be surprising to international lawyers, most of whom have long understood the role that → reciprocity and reputation play in bolstering international legal obligations. At its best, however, Institutionalist insights, backed up by careful empirical studies of international institutions broadly defined, can help international lawyers and policymakers in designing more effective and durable institutions and regimes.


یک راه برای وکلای بین‌المللی برای درک نهاد گرایی  به عنوان یک شرح عملی و تجربی از چگونگی و چرایی قانون بین‌المللی است . بسیاری از نتیجه‌گیری‌های انجام‌شده توسط محققان، نهادگرایی برای وکلای بین‌المللی تعجب‌آور نیست ، که اغلب آن‌ها نقشی که عمل متقابل و اعتبار در تقویت تعهدات قانونی بین‌المللی ایفا می‌کنند را درک کرده‌اند . با این حال ، در بهترین حالت ، بینش نهادگرایی  ، که با مطالعات تجربی دقیق موسسات بین‌المللی پشتیبانی می‌شود ، می‌تواند به وکلا و سیاستگذاران بین‌المللی در طراحی موسسات و نهادهای بادوام و بادوام کمک کند .


 
marxism
Marxism is an economic and social system based upon the political and economic theories of Karl Marx and Friedrich Engels. While it would take veritably volumes to explain the full implications and ramifications of the Marxist social and economic ideology, Marxism is summed up in the Encarta Reference Library as “a theory in which class struggle is a central element in the analysis of social change in Western societies.” Marxism is the antithesis of capitalism which is defined by Encarta as “an economic system based on the private ownership of the means of production and distribution of goods, characterized by a free competitive market and motivation by profit.” Marxism is the system of socialism of which the dominant feature is public ownership of the means of production, distribution, and exchange. 

مارکسیسم یک نظام اقتصادی و اجتماعی مبتنی بر نظریه‌های سیاسی و اقتصادی کارل مارکس و فردریش انگلس است . مارکسیسم به عنوان " یک نظام اقتصادی مبتنی بر مالکیت خصوصی ابزار تولید و توزیع کالا ، که توسط Encarta به عنوان " یک نظام اقتصادی براساس مالکیت خصوصی ابزار تولید و عرضه کالا توصیف می‌شود " یک عنصر مرکزی در تجزیه و تحلیل تغییرات اجتماعی در جوامع غربی است . مارکسیسم ، نظام سوسیالیسم است که در آن ویژگی غالب مالکیت عمومی ابزارهای تولید ، توزیع و مبادله است .

Under capitalism, the proletariat, the working class or “the people,” own only their capacity to work; they have the ability only to sell their own labor. According to Marx a class is defined by the relations of its members to the means of production. He proclaimed that history is the chronology of class struggles, wars, and uprisings. Under capitalism, Marx continues, the workers, in order to support their families are paid a bare minimum wage or salary. The worker is alienated because he has no control over the labor or product which he produces. The capitalists sell the products produced by the workers at a proportional value as related to the labor involved. Surplus value is the difference
between what the worker is paid and the price for which the product is sold.

در نظام سرمایه داری، پرولتاریا، طبقه کارگر و یا "مردم" تنها توانایی خود را برای کار دارند؛ آنها توانایی فروش کار خود را دارند. طبق نظر مارکس، یک طبقه توسط روابط اعضای آن به وسیله تولید تعریف می شود. او اعلام کرد که تاریخ شمارۀ مبارزات طبقاتی، جنگ ها و قیام ها است. در سرمایه داری، مارکس همچنان ادامه می دهد، کارگران برای حمایت از خانواده هایشان حداقل حقوق و دستمزد را پرداخت می کنند. کارگر بیگانه است زیرا او کنترل کار یا محصولی که او تولید می کند ندارد. سرمایه داران محصولات تولید شده توسط کارگران را با ارزش متناسب با کار مربوطه به فروش می رسانند. مقدار اضافی تفاوت بین آنچه که کارگر پرداخت می کند و قیمت آن محصول را فروخته است.

An increasing immiseration of the proletariat occurs as the result of economic recessions; these recessions result because the working class is unable to buy the full product of their labors and the ruling capitalists do not consume all of the surplus value. A proletariat or socialist revolution must occur, according to Marx, where the state (the means by which the ruling class forcibly maintains rule over the other classes) is a dictatorship of the proletariat. Communism evolves from socialism out of this progression: the socialist slogan is “From each according to his ability, to each according to his work.” The communist slogan varies thusly: “From each according to his ability, to each according to his needs.”

رکود فزاینده پرولتاریا در نتیجه رکود اقتصادی رخ می‌دهد ؛ این رکود اقتصادی ناشی از آن است که طبقه کارگر قادر به خرید محصول کامل کار خود نیست و سرمایه داران حاکم همه ارزش مازاد را مصرف نمی‌کنند . طبق گفته مارکس ، انقلاب سوسیالیستی یا انقلابی باید رخ دهد ، که در آن دولت ( یعنی جایی که طبقه حاکمه به زور حکومت را بر طبقات دیگر حفظ می‌کند ) دیکتاتوری پرولتاریا است . کمونیسم از سوسیالیسم به خارج از این پیشرفت تکامل می‌یابد : شعار سوسیالیستی " از هر یک با توجه به توانایی او ، برای هر یک با توجه به توانایی او ، با توجه به توانایی او ، برای هر یک با توجه به نیازهای او متفاوت است ." 

What were the Marxist views of religion? Because the worker under the capitalist regimes was miserable and alienated, religious beliefs were sustained. Religion, according to Marx was the response to the pain of being alive, the response to earthly suffering. In Towards a Critique of Hegel’s Philosophy of Right (1844), Marx wrote, “Religion is the sigh of the oppressed creature, the feeling of a heartless world, and the soul of soulless circumstances.” Marx indicated in this writing that the working class, the proletariat was a true revolutionary class, universal in character and acquainted with universal suffering. This provided the need for religion. 

دیدگاه مارکسیستی درباره مذهب چیست ؟ از آنجا که کارگران زیر رژیم‌های سرمایه‌داری بی‌نوا و بیگانه بودند ، اعتقادات مذهبی پایدار بودند . طبق گفته مارکس ، دین پاسخ به درد زنده بودن ، پاسخ به درد و رنج دنیوی بود . مارکس نوشته بود : " در اواخر نقد فلسفه هگل ( ۱۸۴۴ ) ، " دین آه نفس موجود ستمدیده ، احساس یک دنیای عاری از احساس ، و روح شرایط بیروح است " ، در این نامه نشان داد که طبقه کارگر ، طبقه انقلابی واقعی ، جهانی در شخصیت و آشنا با رنج جهانی است . این امر نیاز به مذهب را فراهم می‌کرد .
 
منبع قسمت مارکسیم:اینجا کلیک کنید

 

ترجمه متون تخصصی 1- واقع گرایان و لیبرالیسم -سازه انگاری+دانلود جزوه

Liberalism

ترجمه از خط 13 جزوه:

حتی اگر منافع خانوادگی ، استراتژیک فرهنگ ، یا تعهد به مجموعه‌ای از آرمان‌های ملی ، benevolent و تعاونی بیشتری را دیکته خواهد کرد .
اهداف بین‌المللی ، هرج و مرج سیستم بین‌المللی نیازمند آن است که آمریکا به طور مداوم اطمینان حاصل می‌کنند که برای دفاع از خود و پیشروی به اندازه کافی قدرت کافی دارندمنافع مادی برای بقا لازم است . دوم ، realists دولت‌ها را به سوی بازیگران عقلانی سوق می‌دهد .این به این معنی است که با توجه به هدف بقا ، دولت‌ها به بهترین شکل ممکن عمل خواهند کرداحتمال ادامه حیات را به حداکثر می‌رسانند.

سوم ، واقع گرایان فرض می‌کنند که همه کشورها
دارای یک ظرفیت نظامی است و هیچ کشوری نمی‌داند که همسایه‌های آن دقیقا ً چه چیزی می‌خواهند .
جهان به عبارت دیگر خطرناک و نامطمئن است . چهارم ، در چنین دنیایی ، قدرت‌های بزرگ - دولت‌ها با نفوذ اقتصادی بیشتر و به خصوص ، ممکن است نظامی ، که تعیین‌کننده هستند . در این دیدگاه ، روابط بین‌الملل اساسا ً داستانی از سیاست قدرت بزرگ است .

واقع گرایان در برخی مسائل از هم اختلاف دارند . به اصطلاح "واقع گرایان تهاجمی " می‌گویند ، به منظور تضمین بقا ، دولت‌ها به دنبال حداکثر کردن قدرت خود نسبت به دیگران خواهند بود ( Mearsheimer ۲۰۰۱ ) . اگر کشورهای رقیب قدرت کافی برای تهدید دولت داشته باشند ، هرگز نمی‌تواند ایمن باشد . بنابراین اگر می‌تواند بهترین استراتژی برای یک کشور باشد . در مقابل ، واقع گرایان دفاعی معتقدند که سلطه یک استراتژی غیرعاقلانه برای دولت است .
زنده ماندن ( Waltz ۱۹۷۹ ) . آن‌ها توجه دارند که به دنبال سلطه، ممکن است یک کشور را به درگیری‌های خطرناک با همتایان خود بکشاند . در عوض ، واقع گرایان دفاعی بر پایداری آن تاکید دارند .
تعادل سیستم‌های قدرت ، که در آن یک توزیع تقریبی از قدرت در میان کشورها وجود دارد.
تضمین می‌کند که هیچ یک از آن‌ها خطر حمله به گروه دیگر را نخواهد داشت " Polarity " - توزیع قدرت
در میان قدرت‌های بزرگ - در نتیجه یک مفهوم کلیدی در نظریه Realist.

تاکید قاطع واقع گرایان بر هرج و مرج و قدرت آن‌ها را به یک دیدگاه مبهم سوق می‌دهد .
قانون بین‌المللی و نهاده‌ای بین‌المللی ( Mearsheimer ۱۹۹۴ ) . در واقع ، واقع گرایان اعتقاد دارند که این جنبه‌های سیاسی بین‌المللی صرفا ً "epiphenomenal " هستند ؛ یعنی ، آن‌ها تعادل قدرت را نشان می‌دهند ، بلکه رفتار دولت را محدود یا تحت‌تاثیر قرار نمی‌دهند .
واقع گرایان در یک سیستم بی‌نظم که فاقد قدرت سلسله مراتبی می‌باشند ، مدعی هستند که قانون تنها می‌تواند از طریق قدرت دولت به اجرا درآید . اما چرا هر دولتی باید قدرت ارزشمند خود را در نیروی انتظامی صرف کند مگر اینکه منافع مادی مستقیم در نتیجه داشته باشد ؟
و اگر نیروی انتظامی غیر ممکن و تقلب باشد ، چرا هر دولتی با هم‌کاری یک معاهده یا موسسه در وهله اول موافقت خواهد کرد ؟

بنابراین دولت‌ها ممکن است قوانین بین‌المللی و نهاده‌ای بین‌المللی را ایجاد کنند و قوانینی را که آن‌ها تدوین می‌کنند ، به اجرا در آورند . با این حال ، این خود قوانینی نیستند که تعیین کنند چرا یک دولت به طور خاص عمل می‌کند ، بلکه به عوض منافع مادی و روابط قدرت است .
بنابراین قانون بین‌المللی نشانه‌ای از رفتار دولت است نه علت .

لیبرالیسم برای بدن منسجم و منسجم ‌تری از واقع‌گرایی تشکیل می‌دهد تا واقع‌گرایی یا institutionalism . بینش اصلی این نظریه این است که خصوصیات ملی کشورها برای روابط بین‌المللی شان اهمیت دارد . این دیدگاه با حساب‌های Realist و institutionalist در تضاد است ، که در آن تمام کشورها دارای همان اهداف و رفتار هستند ( حداقل بین‌المللی ) - بازیگران علاقه‌مند به دنبال ثروت یا بقا هستند . نظریه پردازان لیبرال اغلب بر رفتار منحصر به فرد دولت‌های لیبرال تاکید کرده‌اند ، هر چند کار اخیر بیشتر به دنبال گسترش این نظریه به یک تبیین بالقوه داخلی از روابط بین‌الملل است .

یکی از برجسته‌ترین تحولات در تئوری لیبرال پدیده شناخته‌شده به عنوان صلح دموکراتیک ( دویل ) بوده‌است . اول تصور ایمانوئل کانت ، صلح دموکراتیک ، فقدان جنگ بین کشورهای لیبرال را توصیف می‌کند ، که به عنوان دموکراسی‌های لیبرال پخته تعریف می‌شود . محققان این ادعا را در مورد تجزیه و تحلیل آماری گسترده مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که ممکن است به استثنای چند مورد مرزی ، آن را نگه دارد ( Brown LynnJones و میلر ) . با این حال ، کم‌تر واضح است که این نظریه پشت این واقعیت تجربی است .
نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل هنوز یک نظریه قانع‌کننده برای اینکه چرا کشورهای دموکراتیک با یکدیگر مبارزه نمی‌کنند ، ایجاد کرده‌اند . علاوه بر این ، راه رسیدن به صلح دموکراتیک ممکن است یکی از آن‌ها باشد ؛ ادوارد منسفیلد و جک اسنایدر به طور متقاعد کننده‌ای ثابت کردند که آمریکا به احتمال زیاد به جنگ می‌رود تا دموکراسی یا دموکراسی‌های لیبرال .

اندرو Moravcsik یک نظریه کلی‌تر از روابط بین‌الملل را براساس سه فرضیه اصلی توسعه داده‌است : ( ۱ ) افراد و گروه‌های خصوصی ، نه دولت‌ها ، بازیگران اصلی در سیاست جهانی هستند ، و ( ج ) پیکربندی این ترجیحات در سیستم بین‌المللی روابط بین‌المللی را تعیین می‌کند .
رفتار ( Moravcsik ) . نگرانی‌ها در مورد توزیع قدرت یا نقش اطلاعات به عنوان محدودیت ثابت در اثر متقابل ترجیحات دولتی مشتق‌شده از نظر اجتماعی گرفته می‌شوند .

در این دیدگاه دولت‌ها به سادگی " جعبه‌های سیاه " نیستند که به دنبال زنده ماندن و رشد در یک سیستم بی‌نظم هستند . آن‌ها پیکر منافع فردی و گروهی هستند که پس از آن منافع خود را به سیستم بین‌المللی از طریق یک نوع خاص از دولت تبدیل می‌کنند . بقا ممکن است به خوبی یک هدف کلیدی باقی بماند . اما علایق تجاری یا باورهای ایدئولوژیکی نیز ممکن است مهم باشند.

نظریه‌های لیبرال اغلب برای وکلای بین‌المللی چالش برانگیز هستند ، زیرا قانون بین‌المللی مکانیسم‌های کمی برای گرفتن ماهیت ترجیحات داخلی یا نوع حکومت دارد . این نظریه‌ها به عنوان منابع بینش در طراحی نهاده‌ای بین‌المللی مانند دادگاه‌ها که قصد دارند بر سیاست داخلی تاثیر بگذارند مفید هستند .
پیوند به نهاده‌ای داخلی . صلاحیت قانونی دادگاه جنایی بین‌المللی ( ICC ) یک مورد در این زمینه است ؛ درک کمیسیون جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت به طور معمول فقدان هر گونه بازرسی و توازن می‌تواند به وکلا کمک کند تا درک کنند که چرا حوزه اختیارات تکمیلی می‌تواند تاثیر بیشتری بر قدرت یک سیستم قضایی داخلی در مدت طولانی نسبت به صلاحیت اولیه ( دادگاه‌های کیفری بین‌المللی و محاکم و دادگاه جنایی ) داشته باشد .

Constructivism

 سازه انگاری یک نظریه نیست ، بلکه یک هستی‌شناسی است: مجموعه‌ای از فرضیات در مورد جهان و انگیزش انسانی . همتای آن "واقع‌گرایی "، "Institutionalism " ، یا لیبرالیسم " نیست ، بلکه نسبتا " Rationalism " است . با به چالش کشیدن چارچوب rationalist که نظریات بسیاری از روابط بین‌الملل را به چالش می‌کشد ، Constructivists جایگزین constructivist در هر کدام از این خانواده‌ها ایجاد می‌کنند .

در حساب Constructivist ، متغیرهای مورد علاقه دانشمندان - مثلا ً روابط تجاری قدرت نظامی ، نهاده‌ای بین‌المللی ، یا اولویت‌های داخلی - مهم نیستند زیرا آن‌ها واقعیت‌های عینی در مورد جهان هستند ، بلکه به این دلیل که آن‌ها معانی اجتماعی خاصی دارند ( Wendt ۲۰۰۰ ) . این مفهوم از ترکیب پیچیده‌ای از تاریخ ، ایده‌ها ، هنجارها و باورهایی شکل می‌گیرد که محققان باید در صورت تمایل آن‌ها را درک کنند .
رفتار دولت را توضیح دهید . به عنوان مثال ، Constructivists استدلال می‌کند که زرادخانه هسته‌ای بریتانیای کبیر و چین ، هر چند مخرب است، معانی بسیار متفاوتی در ایالات‌متحده دارند که الگوهای بسیار متفاوتی از تعامل را ترجمه می‌کنند ( Wendt ۱۹۹۵ ) .
برای مثال ، ایان جانستون ادعا می‌کند که چین به طور سنتی
براساس فرضیات Realist در روابط بین‌الملل ، اما نه بر ساختار هدف نظام بین‌المللی بلکه بر روی یک فرهنگ استراتژیک تاریخی خاص بنا شده‌است .

تمرکز بر زمینه اجتماعی که در آن روابط بین‌الملل رخ می‌دهد منجر به تاکید بر مسائل مربوط به هویت و اعتقاد می‌شود ( به همین دلیل نظریات Constructivist گاهی اوقات ideational نامیده می‌شوند ) . درک دوستان و دشمنان ، در گروه‌ها و outgroups ، انصاف و عدالت همگی تعیین‌کننده رفتار دولت هستند . در حالی که برخی از Constructivists قبول می‌کنند که دولت‌ها علاقه‌مند ، فعالان منطقی هستند ، تاکید می‌کنند که هویت‌های مختلف و عقاید متفاوت تصورات ساده عقلانیت را که در آن کشورها به سادگی بقا ، قدرت ، یا ثروت را دنبال می‌کنند ، در تناقض قرار می‌دهند .

سازه انگاری نیز به نقش هنجارهای اجتماعی در سیاست بین‌المللی توجه دارد .
بعد از ماه مارس و اولسن ، Constructivists بین یک " منطق " تمایز قایل می‌شوند
" پیامدهای " - که در آن اقدامات به طور منطقی برای به حداکثر رساندن منافع یک روابط بین‌المللی انتخاب می‌شوند .
" منطق تناسب " ، که در آن عقلانیت به شدت توسط هنجارهای اجتماعی میانجی می‌شود . به عنوان مثال ، Constructivists استدلال می‌کند که نرم حاکمیت دولت عمیقا ً بر روابط بین‌الملل تاثیر گذاشته‌است و زمینه‌ای برای noninterference ایجاد می‌کند که پیش از هر تحلیل هزینه - سود ممکن است انجام شود .
این استدلال‌ها با عنوان " توضیح هم‌کاری بین‌المللی " مناسب هستند ، اما براساس نگرش‌های ساخته‌شده به جای جستجوی منطقی منافع هدف .

شاید به دلیل علاقه آن‌ها به اعتقادات و ایدیولوژی ، سازه انگاری نیز بر نقش آفرینان غیر دولتی بیش از رویکردهای دیگر تاکید کرده‌است . برای مثال ، محققان نقش فعالان فراملی مانند سازمان‌های غیر دولتی یا شرکت‌های فراملی در تغییر عقاید دولتی در مورد مسائلی مانند استفاده از مین‌های زمینی در جنگ یا تجارت بین‌المللی را مورد توجه قرار داده‌اند . چنین " کارآفرینان نرم " قادر به نفوذ بر رفتار دولت از طریق معانی بیان یا دیگر اشکال اعمال نفوذ ، ترغیب ، و شرمنده ( کک و Sikkink ) هستند .
Constructivists همچنین به نقش موسسات بین‌المللی بعنوان بازیگر در سمت راست خود اشاره کرده‌اند . در حالی که نظریه‌های institutionalist ، به عنوان مثال ، موسسات را تا حد زیادی به عنوان ابزارهای منفعل کشورها نگاه می‌کنند ، سازه انگاری می‌گوید که بروکراسی‌های بین‌المللی ممکن است به دنبال منافع خود باشند ( مثل تجارت آزاد یا حفاظت از حقوق بشر ) حتی علیه خواسته‌های ایالات‌متحده که آن‌ها را ایجاد کرده‌است ( بارنت و Finnemore ) .

دانلود پی دی اف جزوه

فیلم آموزشی انیمیشن انگلیسی

http://www.irlanguage.com/238/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86-50-%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D8%B1-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86/