زندگی سیاسی ابن سینا بر خلاف فارابی ، آكنده از سوانح سیاسی است و آنچه در وهله اول عجیب می نماید قسمت آثار او سیاسی و نسبت به فارابی از یك سو و درگیریهای سیاسی بسیار وی از سوی دیگر است. ابن سینا به سال 370 قمری در افشنه ، نزدیكی بخارا به دنیا آمد . پدر او از سوی امیران سامان عامل قریه خرمیشن بود . ابن سینا كتاب مستقلی در زمینه سیاست ندارد ، اثر بزرگ و مهم او كه نسبت قابل توجهی با كار سیاست دارد الشفاء است كه در چهار بخش كلی منطق ، طبیعیات ، ریاضیات و الهیات تنظیم شده است . اما مهمترین نظریات سیاسی ابن سینا عبارتند از 2

 

(1)  جامعه یكسان و بی طبقه و فاقد اختلاف و تمایز كه همه افراد آن در وضعیت یكسان و برابر باشند . سرنوشتی جز اضحلال و نابودی ندارد . اما اگر جامعه از نظر قدرت و علم و امكانات مادی و معنوی از قشر های متفاوت و طبقات متمایز تشكیل شده باشند ، آنها به كمك یكدیگر نیازهای متقابل خویش را برطرف خواهند كرد و همدیگر را در بقای جامعه یاری خواهند كرد .

 

(2)  خانـواده ، سنگ زیرین جامعه بشری اوست و جامعه ها از گسـترش واحد خانواده شكل می گیرد . اساس فرمانروایی و دولت از آنجا ناشی می شود كه با گسترش خانواده رئیس و بزرگ خانواده دیگر خود را در حد صاحب یك خانواده نمی بیند . رئیس باید سیاستمداری هوشمند و مصلحت اندیش باشد و به حسن تدبیر امور جامعه را رهبری كند تا زندگی اجتماعی مردمش انسجام یابد و كارشان استقامت پیدا نماید .

 

(3)  آراستگی به اخلاق و ارزشهای والای آن بیش از همه برای كسانی ضرورت دارد كه رهبری و تدبیر امور دیگران را بر عهده گرفته اند . آنها باید قبل از آنكه بكار سیاست بپردازند ، نخست خود به سیاست خویش همت گمارند و خود را به صفات نیك و فضایل اخلاقی متخلق گردانند . به اعتقاد او سیاست راندن بر خویش ، بسی دشوارتر فرمانروایی كردن بر مردم است .

 

بوعلی سینا در رساله اثبات نبوت ،فلسفه بعثت انبیاء را دردو محور اصلی خلاصه می كند:

(1) اصلاح دنیای محسوس مادی مردم با تدبیر و سیاست حكیمانه .

(2) ایجاد و تكمیل عالم عقلی انسانها با علم و فرزانگی .

انبیاء‌ در انجام مسئولیت اول با همه مردم سر و كار دارند ، در حالیكه وظیفه دوم آنان بیشتر در

(1)  گروه اول : مورد خواص و فرزانگان انجام می پذیرد . ابن سینا یك جامعه سیاسی را از سه گروه عمده متشكل می كند كه هر كدام در راستای سیاست تعاون اجتماعی مسئولیتی مهم را بر عهده دارند .

(2)    گروه دوم : گروه مدبران كه تدبیر جامعه و مدیریت نظام اجتماعی و اداره دولت را بر عهده دارند و سیاستمداران و دولتمردان جامعه اند .

(3)  گروه سوم : گروه صناع و صنعتگران كه كار ساخت و تهیه ابزرهای لازم برای زندگی انجام می دهند و به روند زندگی رونق می بخشند و باعث توسعه و پیشرفت آن می شوند .

(4)    گروه سوم : گروه حفظه و نگهبانان جامعه كه عهده دار امنیت و دفاع می باشند و حقوق افراد و جامعه را پاس می دارند .

  

او نظام سیاسی و حاكمیت را با نظم دهی گروهها ، قابل تحقق می داند ؛ هیچ فردی نباید از حوزه ریاست صنفی خارج شود . افراد معطله باید از جامعه طرد شوند و در صورت مقاومت باید مجازات شوند . به اعتقاد او ، هدف نهایی و آرمان مدنیت و یك جامعه سیاسی رسیدن به سعادت است . وی سعادت را در رسیدن به چهار نوع التذاذ : عقلی ، حسی ، عالی ، پست می داند كه عالیترین مرحله آن ، سعادت نفوس است كه پس از مرگ برای انسانهای شایسته حاصل می شود .

 

ابن سینا ، قانون و سیاست را كه دو ركن اصلی یك جامعه متمدن است را به انبیاء اختصاص می دهد . پیامبر قانونگذار و سیاستمدار برجسته جامعه به شمار می رود و تنها اوست كه می تواند این دو مسئولیت را بر عهده داشته باشد .